پرسشگری اساس یکی از کلیدیترین مفاهیم سواد رسانه است
چگونه میتوانیم بفهمیم چه چیزی درباره جهان واقعی است؟ هر چه زمان بیشتری را در برابر نمایشگرهای خود سپری میکنیم، با پیامهای رسانهای بیشتری روبهرو میشویم. این همه اطلاعات به چه معناست؟ از کجا میآیند؟ چگونه میتوانیم دریابیم چیزهایی که میبینیم، میشنویم یا میخوانیم واقعیاند؟ چه چیزهایی باید بپرسیم تا اطلاعات را تأیید کنیم؟ شهروندان رسانهای با تفکر انتقادی میتوانند به این پرسشها پاسخ دهند. تفکر انتقادی به این معناست که پرسشهای اساسی مطرح کنید، مانند کاری که یک کارآگاه هنگام حل معمای پرونده یک جرم انجام میدهد.
به هر حال، تفکر انتقادی به این معنا نیست که شما یک معجون جادویی برای جستوجوی حقیقت دارید. متفکران انتقادی هنوز هم با ارزیابی اطلاعات دست و پنجه نرم میکنند و حتی بهترین متفکران انتقادی گاهی با انبوه پیامهای رسانهها فریب میخورند. متفکران انتقادی دستکم یک کار متمایز انجام میدهند که آنها را متفاوت جلوه میدهد: آنها به پرسشهای خود ادامه میدهند، حتی اگر (به ویژه زمانی که!) در یافتن پاسخها به مشکل برخورد کنند. تفکر انتقادی Critical Thinking فرآیندی است که ما را به درک عقلانی و مبتنی بر شواهد از آنچه در جهان رخ میدهد، هدایت میکند. تفکر انتقادی به «راهبردهای کلی» اشاره دارد که افراد برای جمعآوری و ارزیابی دادهها، تولید فرضیهها، ارزیابی شواهد و رسیدن به نتیجهگیری به کار میبرند. پرسشگری اساس تفکر انتقادی است. شما در مقام یک متفکر انتقادی، به دنبال دانش هستید، استدلالها را میسازید و تحلیل میکنید، شواهد را ارزیابی میکنید، سوگیریها را تشخیص میدهید و برای عینیت تلاش میکنید. متفکران انتقادی چهار ارزش اصلی را مطرح میکنند: خودمختاری، کنجکاوی، فروتنی و احترام. با درگیر شدن با این ارزشهای اصلی، شما میتوانید استدلالهایی قانعکنندهتر ارائه دهید. استدلال به ادعایی اشاره دارد که به یک نتیجهگیری منجر میشود. این ادعاها بر اساس مجموعهای از استنباطها هستند و با شواهد پشتیبانی میشوند. مهم است توجه داشته باشید که استدلال با دعوا یکسان نیست. استدلال موضعی را در مورد یک موضوع مشخص تعیین میکند که با شواهدی پشتیبانی میشود و ما آن را به واسطه گفتوگو بیان میکنیم. فرآیند ساختن یک استدلال مانند یک منطقه ساختمانی است، نه منطقه جنگی. هدف افزایش درک است، نه دشمنی. یک استدلال منطقی و مستحکم مانند یک ساختمان خوشساخت است. هیچیک از اجزا مستقل نیستند؛ همه آنها از دیگر اجزای استدلال حمایت میکنند و از سوی آنها حمایت میشوند. اگر به خوبی پشتیبانی شوند، استدلال منطقی است. منطق به فرآیند و ارزیابی استدلال بر اساس اصول دقیق اعتبار Validity اشاره دارد. یک پایه ضعیف یا ناپایدار منجر به ساختمانی لرزان میشود که ممکن است ناامن شناخته شود. به شکلی مشابه، ادعاهای بیپایه و شواهد ضعیف منجر به استدلالی سست میشود که ممکن است غیرمنطقی دانسته شود. به زمانی فکر کنید که از والدین یا سرپرست خود چیزی خواستهاید، مانند زمان بیشتر برای استفاده از گوشی یا رایانه، یک ساعت دیرتر برای بازگشت به خانه، یا شاید سوراخ کردن بینی. احتمالاً اگر فریاد میزدید و جیغ میکشیدید، کمتر تمایل داشتند به حرفهای شما گوش دهند. اما اگر ایدههای خود را با یک برنامه از پیش فکرشده ارائه میدادید (زمان بیشتر برای دیدن تلویزیون یا کار کردن با گوشی و رایانه به مثابه پاداشی شایسته برای نمرههای خوب؛ ساعت دیرتر برای بازگشت به خانه در ازای انجام کار اضافی برای نشان دادن مسئولیتپذیری؛ سوراخ کردن بینی از یک مکان ایمن، با سابقه سلامت مشخص)، ممکن بود بیشتر تمایل داشته باشند به حرف شما گوش دهند و وارد گفتوگو شوند. پایه تفکر انتقادی شامل کسب دانش است. دانش به حقایق، اطلاعات و مهارتهایی اشاره دارد که با تجربه یا آموزش به دست میآیند و درک ما از یک موضوع را فراهم میکنند. واقعیت تأییدپذیر است. واقعیت فراتر از استدلال است. واقعیت با نظر/دیدگاه متفاوت است، که تلاشی برای نتیجهگیری صادقانه بر اساس حقایق است. حقایق و نظرها هر دو با باور متفاوتند، که یک اعتقاد بر اساس چیزی جز شواهد، مانند ایمان، اخلاق یا ارزشهاست. باورها را نمیتوان رد کرد، زیرا بر شواهد استوار نیستند. برای مثال، ممکن است نظر شما این باشد که تیکتاک پلتفرمی بهتر از فیسبوک است یا شاید باور داشته باشید که روز شما بهتر میشود اگر صبحها تلویزیون تماشا کنید. اینها بر اساس شواهد عینی نیستند، بلکه بر اساس اولویتها، احساس و سلیقههایی هستند که نمیتوان آنها را تأیید کرد. به شکل مشابه، گوشی همراه شما میتواند گزارش دهد که چقدر زمان را در یک اپلیکیشن مانند اسنپچت گذراندهاید (یک واقعیت). اما ممکن است شما و والدین یا سرپرستانتان نظرهایی متفاوت درباره میزان زمانی که باید در این اپلیکیشن صرف کنید، داشته باشید (یک نظر/دیدگاه). ساختن یک استدلال خوب متفکران انتقادی استدلالهایی میسازند تا دیگران را متقاعد و به آنها کمک کنند تا آنچه ما در جهان پیرامون میبینیم، ببینند. با توجه به آنچه درباره دانش، حقایق، نظرها و باورها گفتیم، مهم است که بدانید این مفاهیم چگونه با هم کار میکنند. یک متفکر انتقادی دانش را به واسطه حقایق گردآوری میکند و سپس بر اساس آن حقایق نظر خود را شکل میدهد. این فرآیند حتی ممکن است ما را به چالش بکشد و باورهایمان را تغییر دهد! بنابراین، بخشی از تفکر انتقادی، خوداندیشی است: من چه چیزی میدانم و چگونه آن را میدانم؟ به چه چیزی باور دارم و چرا به آن باور دارم؟ هر چه بیشتر با باورهای خود آشنا باشیم، بهتر میتوانیم آنها را به شفاف بیان کنیم. نخستین بخش مهم هر استدلال، ادعاست. ادعا حقیقت چیزی را تأیید میکند، اما معمولاً محل بحث یا تردید است. برای مثال، فرض کنید ادعا میکنید که هر بار که در یوتیوب هستید، ویدئوهای باز کردن جعبه (unboxing) میبینید، که در آن افراد بستههای کالایی را که خریدهاند باز میکنند و محصول را نمایش میدهند. اما اگر یکبار به یوتیوب بروید و ویدئوی باز کردن جعبه نبینید، این ادعا نادرست است. برای جلوگیری از بروز چنین ادعاهای نادرستی، متفکران انتقادی از توصیفکنندهها استفاده میکنند. یک توصیفکننده واژه یا عبارتی است که میزان قطعیت، مطلق بودن یا تعمیمپذیری یک جمله را تعدیل میکند. به جای گفتن «یوتبوب همیشه ویدئوهای باز کردن جعبه را به من پیشنهاد میدهد»، میتوانید «همیشه» را با توصیفکننده «اغلب» جایگزین کنید: «یوتیوب اغلب ویدئوهای باز کردن جعبه را پیشنهاد میدهد.» دقت در انتخاب واژهها و زبان خودمان میتواند به ما کمک کند زبان و واژهگزینی دیگران را ارزیابی کنیم که به نوبه خود میتواند ما را به شهروندان رسانهای آگاهتر تبدیل کند. برای تعیین صحت ادعا و توصیفکنندههای آن، متفکران انتقادی شواهد موجود را ارزیابی میکنند. شواهد به حقایق و اطلاعات شناختهشده اشاره دارد که برای آزمایش یک ادعا در دسترس هستند. بدون شواهد، ادعا ارزیابیپذیر نیست، به این معنی که هیچ استدلالی وجود ندارد. برای مثال، ممکن است افراد بدون دلیل محصولی را توصیه یا رد کنند. با این حال، این به شما شواهدی درباره اینکه چرا یک محصول کار میکند یا چگونه کار میکند، نمیدهد. آیا فردی که این نظر را داده، یک دسته نظر بد دریافت کرده است؟ یا اینکه برای تبلیغ آن پول گرفته است؟ بدون شواهد، شما نمیدانید. در مجموع سه گونه شواهد وجود دارد: منابع اولیه، ثانویه و دستسوم. منبع اولیه شواهدی از یک منبع اصلی است، مانند گزارش یک شاهد عینی یا یک سند تاریخی. منبع ثانویه شواهدی است که از جایی غیر از منبع اصلی به دست میآید، مانند کسی که چیزی را که از یک شاهد عینی شنیده است، تکرار میکند یا درباره یک منبع اولیه سخنی میگوید. منبع دستسوم شواهدی است که منابع اولیه و ثانویه را جمعآوری و خلاصه میکند، اغلب برای اهداف آموزشی. برای مثال، کتابی که در حال خواندن آن هستید، یک منبع دستسوم شامل نمونههایی از منابع ثانویه و اولیه است، اما دسترسی مستقیم به آن منابع را ارائه نمیدهد.