نقشه راه بقای روزنامه‌نگاری در عصر هوش مصنوعی + نقد تحلیلی و پادکست خلاصه کتاب «خبرسازان»

آیا هوش مصنوعی ناجی روزنامه‌نگاری است یا چالشی دیگر؟

نقشه راه بقای روزنامه‌نگاری در عصر هوش مصنوعی + نقد تحلیلی و پادکست خلاصه کتاب «خبرسازان»

صنعت خبر در بحران است. این گزاره، دیگر یک پیش‌بینی آخرالزمانی نیست، بلکه واقعیتی است که سال‌هاست تحریریه‌ها، از غول‌های رسانه‌ای بین‌المللی گرفته تا نشریات محلی، با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. فروپاشی مدل‌های کسب‌وکار کاهش اعتماد عمومی و رقابت نفس‌گیر با پلتفرم‌های دیجیتال، روزنامه‌نگاری را در موقعیتی متزلزل قرار داده است. در همین هنگامه، غول دیگری از سایه‌ها بیرون آمده و به مرکز صحنه پا گذاشته است: هوش مصنوعی. حضوری که برای عده‌ای نویدبخش یک رنسانس و برای عده‌ای دیگر، طنین ناقوس مرگ یک حرفه است.
انتشارات همشهری سال 1402  کتابی را منتشر کرد با عنوان «خبرسازان: هوش مصنوعی و آینده‌ی روزنامه‌نگاری» نوشته‌ی فرانچسکو مارکُنی و ترجمه‌ی علی شاکر؛ کتابی که دقیقاً در کانون همین طوفان ایستاده است. مارکُنی، به عنوان مدیر پیشین استراتژی هوش مصنوعی در آسوشیتدپرس و رئیس بخش تحقیق و توسعه در وال‌استریت ژورنال، نه یک نظریه‌پرداز دانشگاهی، بلکه یک فرمانده‌ی میدانی است که از دل سنگر تحریریه‌های مدرن گزارش می‌دهد. به همین دلیل، کتاب او بیش از آنکه یک مانیفست فلسفی باشد، یک «دفترچه راهنمای عملیاتی» برای بقا و پیشرفت در عصر جدید است.
پیش از همه می‌توانید خلاصه‌ای از این کتاب را در قالب یک پادکست در این پیوند گوش کنید. این پادکست به کمک ابزار هوشمند NotebookLM ساخته شده است.



در کنار این پادکست در ادامه سعی می‌کنیم  با نگاهی موشکافانه، ضمن ستایش از رویکرد عمل‌گرایانه و بسیار ضروری کتاب، به لایه‌های عمیق‌تر و پرسش‌های بی‌پاسخی بپردازد. هدف ما نه رد کردن ایده‌های مارکنی، بلکه غنی‌سازی گفت‌وگو پیرامون این‌ ایده‌ها برای دانشجویان و روزنامه‌نگارانی است که آینده‌ی این حرفه را خواهند ساخت.

تشخیص بیماری؛ «مدل روزنامه‌نگارانه‌ی در حال گذار»
نقطه‌ی قوت اصلی کتاب مارکنی در همان ابتدا مشخص می‌شود؛ او وقت را با تکرار مکررات تلف نمی‌کند. کتاب با پذیرش یک پیش‌فرض کلیدی آغاز می‌شود: مدل روزنامه‌نگاری قرن بیستم مرده است. مارکنی این وضعیت را «مدل روزنامه‌نگارانه‌ی در حال گذار» می‌نامد. او به درستی تشخیص می‌دهد که مشکل صرفاً اقتصادی نیست؛ بلکه یک بحران «فرآیندی» است.
تحریریه‌های سنتی برای دنیایی طراحی شده بودند که در آن اطلاعات کمیاب و چرخه‌های خبری کند و قابل پیش‌بینی بود. سردبیران، دروازه‌بانان اصلی اطلاعات بودند و مخاطبان، مصرف‌کنندگانی منفعل. اما امروز، ما در اقیانوسی از اطلاعات و دروغ‌رسانی غرق شده‌ایم. مخاطبان دیگر منتظر روزنامه صبح یا خبر ساعت ۹ شب نمی‌مانند؛ آنان اطلاعات را در لحظه، به صورت شخصی‌سازی‌شده و از طریق پلتفرم‌های بی‌شمار می‌خواهند.
مارکنی استدلال می‌کند که پاسخ به این چالش، نه صرفاً تولید محتوای بیشتر، بلکه «بازنگری در نحوه‌ی منبع‌یابی و انتقال اخبار» است. اینجاست که او «مدل جدید روزنامه‌نگاری» را معرفی می‌کند: مدلی که سریع، پاسخگو، داده‌محور و به شدت متمرکز بر نیازهای مخاطب است. این مدل جدید، به تعبیر کتاب، نیازمند «روش تازه‌ای برای کار» است و این روش تازه، بدون یک همکار قدرتمند به نام هوش مصنوعی، امکان‌پذیر نیست. این تشخیص دقیق و بدون تعارف، شالوده‌ی مستحکمی برای تمام بحث‌های بعدی کتاب فراهم می‌کند و به دانشجو می‌آموزد که پیش از جست‌وجوی راه‌حل، باید صورت مسئله را به درستی درک کرد.

تجویز دارو؛ «روزنامه‌نگاری بازآرا» و تولد «خبرساز»
اگر فصل اول کتاب تشخیص بیماری بود، فصول بعدی نسخه‌ی درمانی را ارائه می‌دهند. شاه‌بیت نظریه‌ی مارکنی و ارزشمندترین مفهوم کتاب برای دانشجویان، «روزنامه‌نگاری بازآرا» (Iterative Journalism) است. این عبارت هوشمندانه، تلاشی آگاهانه برای فاصله گرفتن از گفتمان ترسناک «جایگزینی» (Replacement) است.
مارکنی اصرار دارد که هوش مصنوعی قرار نیست جای خبرنگار را بگیرد؛ بلکه آمده تا او را «تقویت» کند. همان‌طور که یک ماشین حساب، ریاضیدان را حذف نکرد بلکه با آن توانست مسائل پیچیده‌تری را حل کند، هوش مصنوعی نیز خبرنگار را از وظایف تکراری، مکانیکی و زمان‌بر آزاد می‌کند تا او بتواند بر وظایف اصلی و انسانی خود تمرکز کند: تفکر انتقادی، تحلیل عمیق، مصاحبه‌های تاثیرگذار، داستان‌سرایی خلاقانه و دیده‌بانی از قدرت.
کتاب در این زمینه‌ مثال‌هایی را مطرح می‌کند:

  • تولید خودکار محتوا: الگوریتم‌ها می‌توانند هزاران گزارش مالی، نتایج ورزشی یا داده‌های انتخاباتی را در چند ثانیه به یک متن خبری منسجم تبدیل کنند. کاری که پیش از این ساعت‌ها وقت خبرنگاران را می‌گرفت.
  • تحلیل کلان‌داده‌ها: خبرنگاران تحقیقی می‌توانند با کمک هوش مصنوعی، میلیون‌ها سند، ایمیل یا فایل صوتی را برای یافتن الگوها و سرنخ‌های پنهان تحلیل کنند (کاری که برای انسان عملاً غیرممکن است).
  • شخصی‌سازی و توزیع: هوش مصنوعی می‌تواند به رسانه‌ها کمک کند تا محتوای مناسب را در زمان مناسب و از طریق پلتفرم مناسب به دست مخاطب مناسب برسانند و از این طریق، تعامل و وفاداری مخاطب را افزایش دهند.

اما شاید خلاقانه‌ترین بخش کتاب، معرفی شخصیت خیالی «خبرساز» (The Newsmaker) باشد. این شخصیت، تجسم فیزیکی روزنامه‌نگار آینده است. «خبرساز» یک کدنویس حرفه‌ای نیست، اما زبان فناوری را می‌فهمد. او در تحریریه محبوس نمی‌ماند و مشتاق همکاری با بخش‌های فنی و محصول است. مهم‌تر از همه، او از «شکست» نمی‌ترسد و هر آزمون ناموفق را یک «تجربه» و گامی به سوی تحول می‌داند.
نویسنده به جای ارائه‌ی فهرستی خشک از مهارت‌ها، یک «نقش» قابل همذات‌پنداری خلق می‌کند که به جوانان نشان می‌دهد در آینده باید چه ویژگی‌هایی داشته باشند: کنجکاوی فناورانه، انعطاف‌پذیری، روحیه‌ی همکاری و شجاعت آزمون و خطا

چرا «خبرسازان» یک کتاب ضروری است برای روزنامه‌نگاران آینده؟

کتاب «خبرسازان» یک راهنمای ضروری است زیرا نویسنده‌ با زبانی ساده و رویکردی عمل‌گرایانه، نقشه‌ی راهی کارآمد ارائه می‌دهد که بر فرهنگ‌سازی تأکید دارد و نشان می‌دهد تحول دیجیتال چگونه با آموزش ممکن می‌شود.
بزرگترین فضیلت کتاب، رویکرد عمل‌گرایانه‌ی آن است. این کتاب برای مدیران و روزنامه‌نگارانی نوشته شده که فردا صبح باید در تحریریه تصمیم بگیرند. مارکنی از بحث‌های انتزاعی و فلسفی پیچیده پرهیز می‌کند و یک «نقشه‌ی راه کارآمد» ارائه می‌دهد. او نمی‌گوید «چه باید کرد»، بلکه نشان می‌دهد «چگونه باید فکر کرد».
هر جمله‌ی کتاب با اعتبار یک فرد باتجربه گره خورده است. مارکنی از موفقیت‌ها و شکست‌های خود در آسوشیتدپرس و وال‌استریت ژورنال می‌گوید و این تجربیات دست اول، به کتاب وزنی می‌بخشد که در آثار نظری یافت نمی‌شود.
مارکنی به درستی درک می‌کند که تحول دیجیتال، یک پروژه‌ی فناوری نیست، بلکه یک پروژه‌ی «فرهنگی» است. او تاکید می‌کند که پذیرش هوش مصنوعی «به تعهد مالی زیادی نیاز ندارد، اما نیازمند توجه بیشتر به آموزش و تغییر فرهنگ است». این نکته برای تحریریه‌ها کوچک‌تر که ممکن است از هزینه‌های فناوری بترسند، بسیار حیاتی و امیدبخش است.
در نهایت اینکه، کتاب به سه بخش اصلی و منطقی تقسیم شده است: مسئله، راه‌حل‌ها، و جریان کار. با این ساختار خواننده می‌تواند مسیر بحث را به راحتی دنبال کند. استفاده از مثال‌های ملموس و پرهیز از اصطلاحات فنی پیچیده، آن را برای مخاطبی که دانش عمیقی از هوش مصنوعی ندارد، کاملاً قابل فهم کرده است.
پرسش‌هایی که کتاب به آن‌ها پاسخ نمی‌دهد
کتاب «خبرسازان»، دچار نوعی «خوش‌بینی فناورانه» (Techno-Optimism) است که برخی از چالش‌های عمیق و تاریک‌تر هوش مصنوعی را نادیده می‌گیرد یا کم‌اهمیت جلوه می‌دهد.
کتاب ادعا می‌کند که برای تحریریه‌های «در هر اندازه» کاربردی است. با این حال، بسیاری از مطالعات موردی و مثال‌ها حول محور سازمان‌های خبری بزرگی مانند آسوشیتدپرس، رویترز یا نیویورک‌تایمز می‌چرخد که دارای تیم‌های تحقیق و توسعه‌ی عظیم هستند. پیاده‌سازی یک استراتژی هوش مصنوعی جامع، حتی اگر از نظر فرهنگی پذیرفته شود، نیازمند تخصص فنی، دسترسی به داده‌های پاک و قدرت محاسباتی است. آیا یک هفته‌نامه‌ی محلی یا یک وب‌سایت خبری مستقل واقعاً می‌تواند مدل «روزنامه‌نگاری بازآرا» را به همان شکلی که وال‌استریت ژورنال پیاده می‌کند، اجرا کند؟ کتاب در ارائه یک نقشه راه واقع‌بینانه برای بازیگران کوچک‌تر، کوتاهی می‌کند.
همچنین در این کتاب، نویسنده بر کارایی و بهینه‌سازی فرآیندها تمرکز دارد، اما به پیچیدگی‌های اخلاقی هوش مصنوعی کمتر می‌پردازد. الگوریتم‌ها بی‌طرف نیستند؛ انسان‌ها آن‌ها را طراحی می‌‌کنند و با داده‌هایی که مملو از سوگیری‌های تاریخی و اجتماعی است، آموزش می‌بینند.


فرانچسکو مارکنی، نویسنده‌ی کتاب «خبرسازان»

یک سیستم هوش مصنوعی که برای شناسایی «اخبار مهم» آموزش دیده، ممکن است به طور ناخودآگاه صداهای اقلیت‌ها را نادیده بگیرد یا روایت‌های خاصی را تقویت کند. در کتاب به این موضوع نمی‌پردازیم که مسئولیت این سوگیری با کیست؟

وقتی یک الگوریتم در انتخاب اخبار صفحه اول یا تولید یک گزارش نقش دارد، چگونه می‌توان شفافیت را حفظ کرد؟ اگر هوش مصنوعی یک خبر نادرست تولید کند، چه کسی از نظر قانونی پاسخگوست؟ کتاب از کنار این پرسش‌های بنیادین به سرعت عبور می‌کند.
رویکرد «بازآرایی» بسیار دلگرم‌کننده است، اما ساده‌انگارانه است اگر فکر کنیم هوش مصنوعی هیچ شغلی را در روزنامه‌نگاری حذف نخواهد کرد. وظایفی مانند خلاصه‌نویسی، ویراستاری اولیه، تولید گزارش‌های ساده و حتی برخی از انواع عکاسی و فیلمبرداری به شدت در معرض خودکار شدن هستند. کتاب به این واقعیت تلخ که ممکن است تحریریه‌ها در آینده کوچک‌تر اما تخصصی‌تر شوند، نمی‌پردازد و استراتژی مشخصی برای روزنامه‌نگارانی که مهارت‌هایشان در حال منسوخ شدن است، ارائه نمی‌دهد.
این را هم بایستی در نظر بگیریم که تمرکز وسواس‌گونه بر داده، سرعت و بهینه‌سازی، این خطر را به همراه دارد که جنبه‌های انسانی و غیرقابل اندازه‌گیری روزنامه‌نگاری به حاشیه رانده شوند. کشف یک سوژه از طریق یک گفت‌وگوی تصادفی، درک شهودی یک مصاحبه‌شونده، یا پیگیری یک سرنخ بر اساس حسی درونی، بخش‌هایی از کار روزنامه‌نگاری هستند که در هیچ مجموعه داده‌ای نمی‌گنجند. آیا «روزنامه‌نگاری بازآرا» ناخواسته ما را به سمت تولید محتوایی سوق نمی‌دهد که بیشتر «مهندسی‌شده» و کمتر «انسانی» است؟
کتابی برای آغاز راه، نه پایان آن
«خبرسازان: هوش مصنوعی و آینده‌ی روزنامه‌نگاری» اثری است که با موفقیت، هوش مصنوعی را از یک مفهوم ترسناک و انتزاعی به مجموعه‌ای از ابزارهای عملی و قابل مدیریت برای بهبود روزنامه‌نگاری تبدیل می‌کند. برای هر دانشجو، روزنامه‌نگار یا مدیر رسانه‌ای که می‌خواهد از قطار آینده جا نماند، خواندن این کتاب نه یک انتخاب، که یک ضرورت است.
با این حال، باید به خاطر داشت که این کتاب، «آغاز» یک گفت‌وگوست، نه «پایان» آن. این کتاب به ما می‌آموزد که «چگونه» از هوش مصنوعی استفاده کنیم، اما وظیفه‌ی نسل جدید روزنامه‌نگاران این است که به طور مداوم بپرسند «چرا» و «تحت چه شرایطی».
دانشجویان امروز باید خود را به عنوان «خبرساز» آرمانی مارکنی ببینند، اما با یک تفاوت کلیدی: آنان باید یک قطب‌نمای اخلاقی قدرتمند و یک نگاه نقادانه به همراه داشته باشند. باید بیاموزند که همزمان با در آغوش کشیدن فناوری، از ارزش‌های بنیادین روزنامه‌نگاریحقیقت‌جویی، انصاف، استقلال و انسانیتمحافظت کنند.
در نهایت، پیام اصلی کتاب مارکنی این نیست که ماشین‌ها در حال آمدن هستند، بلکه آینده از قبل اینجاست. سوال این نیست که آیا از هوش مصنوعی استفاده خواهیم کرد یا نه؛ سوال این است که چگونه از آن برای ساختن یک روزنامه‌نگاری بهتر، هوشمندتر و مسئولانه‌تر بهره خواهیم برد. کتاب «خبرسازان» اولین و یکی از بهترین راهنماها برای یافتن پاسخ به این پرسش است.