جهانی‌شدن رسانه

جهانی‌شدن رسانه

«مارشال مک‌لوهان»[1] و «کوئنتین فیور»[2] (1967) نوشتند که ما در یک «دهکده جهانی» زندگی می‌کنیم. به گفته‌ی آنها بُعد زمانی و مکانی در حال از میان رفتن است و مردم از همه جای دنیا می‌توانند همزمان با یکدیگر ارتباط بگیرند، گویی همه در یک دهکده زندگی می‌کنند.

این جریان،‌که به جهانی‌شدن معروف شده، به معنای آن است که جهان منقبض شده است، بخصوص در نتیجه فناوری جدید و رسانه‌ها، و مردمان تقریباً همه‌ کشورهای جهان اکنون دسترسی آنی به فرهنگ‌ها و جوامعی دارند که روزگاری چنان از ما دور بود که در توصیف آنها فقط می‌شد گفت: «خارجی». اکنون همه ما می‌توانیم آنچه را در اقصی نقاط جهان جریان دارد ببینیم و بشنویم و درباره‌ آن بخوانیم؛ آن هم در همان لحظه‌ وقوع یا با اندکی تأخیر زمانی. حائز اهمیت است این نکته را نیز یادآوری کنیم که بخشی از این جریان به معنای آن است که ما در ضمن روزبه‌روز بیشتر به یک جهان مخاطب تبدیل می‌شویم. یک محصول رسانه‌ای موفق معمولاً باید برای بازارهای جهانی جذابیت داشته باشد تا بتواند پول قابل ملاحظه‌ای تولید کند، بطور مثال، بسیاری از مشهورترین رویدادها در بازیهای المپیک پکن در سال 2008 طوری از لحاظ زمانی برنامه‌ریزی شده بودند که برای شبکه‌های تلویزیونی آمریکا مناسب باشند بطوریکه آنها بتوانند این رویدادها را بطور زنده نمایش دهند و در قیاس با پخش‌های از پیش ضبط شده یا پخش زنده در نیمه‌شب، مخاطبان بیشتری را جلب کنند (و در نتیجه درآمد بیشتری از بابت آگهی‌های تبلیغاتی کسب کنند).

اینترنت

اینترنت به یک بازار مکاره بزرگ که مردم خنزرپنزرهایشان را برای فروش  آورده‌اند یا به یک جشن عظیم با ‌میلیاردها مهمان احتمالی تشبیه شده است.

اینترنت در آمریکا و در دهه 1960 توسط ارتش که می‌خواست اطلاعاتی را که در کامپیوترهایش ذخیره شده در امان نگه دارد، شکل گرفت. ارتش برای این کار با شماری از دانشگاهیان کار کرد و آنها خیلی زود این ایده را به عنوان ابزاری برای تبادل اندیشه‌ها و اطلاعات از آن خود کردند. اینترنتی که ما امروز می‌شناسیم از خلال یک رشته رویدادهای متنوع فناوری  که در دهه 1990 رخ داد سر بر آورده است که از آن جمله‌اند: شکل‌گیری یک «زبان» مشترک برای کامپیوترها که از آن طریق بتوانند با یکدیگر سخن بگویند و تبادل اطلاعات کنند، ارتقاء کیفیت خطوط تلفن برای اینکه بتوان اطلاعات را به سرعت و به آسانی از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر فرستاد، دسترسی به سیستم‌های پردازش بومی، سریع و ارزان و نرم‌افزارهایی نظیر نرم‌افزارهای اینتل، اپل مکینتاش و میکروسافت، و رشد سواد کامپیوتری مردم که بتوانند نرم‌افزارها را بفهمند و مورد استفاده قرار دهند. پیش‌تر یادآور شدیم که اصطلاح «وب 2.0» اشاره دارد به تحول کنونی شبکه‌ی جهانی اینترنت و همچنین تولد نسل دوم جوامع مبتنی بر وب نظیر سایت‌های شبکه اجتماعی، ویکی‌ها، وبلاگ‌ها، پادکست‌ها، و خبرخوان‌های اینترنت و همچنین رشد فعالیت‌های «همکار با همکار»[3].

 

ما به طرز فزاینده‌ای می‌توانیم به همان شکلی از اینترنت حرف بزنیم که از دیگر شکل‌های رسانه‌ای مانند تلویزیون، رادیو، روزنامه، مجله و... سخن می‌گویم. در مورد اینترنت هم همان مسائل دیگر رسانه‌ها  مطرح است: اینکه چه کسی آن را کنترل می‌کند، چه کسی صاحب آن است و هزینه‌ دسترسی به آن چقدر است.

 در واقع هیچ کس به راستی صاحب اینترنت نیست، که احتمالاً بخشی از جذابیت آن به همین خاطر است. با این حال، روزبه‌روز شرکت‌های بیشتری از جرگه رسانه‌های «قدیمی» به سمت اینترنت تغییر مکان می‌دهند و وب‌سایت‌های خود را برپا می‌کنند یا شرکت‌هایی را که به تازگی تشکیل شده‌اند می‌خرند (شرکت «نیوزکورپوریشن» در سال 2005، «مای‌اسپیس» را به مبلغ دویست‌ونود میلیون پوند خرید، شرکت «مایکروسافت» 6/1 درصد سهام «فیس‌بوک» را در سال 2007 به مبلغ دویست‌وچهل میلیون دلار خرید و «گوگل» در سال 2006، «یوتیوب» را به مبلغ یک میلیاردوششصدوپنجاه میلیون دلار خرید). برای نمونه، همچنین مراجعه کنید به مقاله‌ای راجع به علاقه رسانه‌های «قدیمی» به عرصه‌ای که هر روز تعداد بیشتری از مردم از آن به عنوان «فضای بلاگی»[4] یاد می‌کنند: http://www.businessweek.com/investor/content/oct2007/pi20071023_821568.htm?chan=search

 

مسائل مربوط به کنترل در اینجا نیز از جهات مختلف شبیه همین مسائل در رسانه‌های «قدیمی» است؛ به عنوان نمونه، چطور می‌توان اثرات یک مطلب منتشر شده در اینترنت را اندازه‌گیری کرد و آن را از دیگر مطالب اثرگذار تفکیک کرد؟ از لحاظ کنترل، مشکل اصلی این است که اینترنت در سراسر جهان گسترده است و کشورهای مختلف قوانین مختلفی دارند. بطور مثال، در فرانسه فروش خاطرات نازیها غیرقانونی است اما در آمریکا وب‌سایت‌هایی وجود دارد که برپایه قانون آزادی اطلاعات ایالات متحده، حق دارند چنین محصولاتی را بفروشند. آیا یک شهروند فرانسوی که به یک وب‌سایت آمریکایی مراجعه می‌کند تا چنین کالایی را بخرد، قانون‌شکنی می‌کند؟

سالهاست که مقررات چندانی (یا اصلاً مقرراتی) وجود ندارد که بر اینترنت اثر بگذارد. محتوای اینترنت و دسترسی به آن بطورکلی تابع هیچ مقرراتی نیست ـ که این نگرانی بزرگ بسیاری از دولتهاست. در آمریکا، در نتیجه‌ی نگرانی در خصوص دسترسی کودکان به مطالب نامناسب، برخی وب‌سایت‌ها تنها در دسترس کسانی قرار می‌گیرد که یک فرم گواهی سن یا سیستم ایمنی را بر اساس مشخصات کارت اعتباری امضاء کنند. با این حال، هر چند این سیستم ظاهراً از افراد کم‌سن‌وسال در مقابل محتوای نامناسب وب‌سایت‌های دارای مطالب جنسی محافظت می‌کند ما مسأله‌ای که کماکان به قوت خود باقی است این است که هر کسی می‌تواند یک وب‌سایت برپا کند و اینترنت اکنون چنان گسترده است که به سختی می‌توان منشاء یک وب‌سایت را که خطرناک یا نامناسب به نظر می‌رسد پیدا کرد.

در چند سال اخیر دولت‌های بیشتر و بیشتری از این بابت نگرانند که گروه‌های سیاسی افراطی یا گروه‌های طرفدار فعالیت‌های غیرقانونی بدون هیچ دشواریی می‌توانند از طریق اینترنت با یکدیگر در ارتباط باشند (بطور مثال نگاه کنید به http://www.jihadunspun.com/BinLadensNetwork/). در بریتانیا، دولت نسبت به آنچه که آن را تهدیدی واقعی از سوی افراطیون سیاسی و گروههای احتمالاً تروریست می‌شمارد واکنش نشان داده است. همه‌ «ارائه‌دهندگان خدمات اینترنت»[5] اکنون موظفند گزارشی از فعالیت‌های مشترکانشان نگهدارند و پلیس بتواند با حکم قضایی هر نشانی اینترنتی را «تحت‌نظر» بگیرد ـ کاری بسیار شبیه شنود تلفنی ـ تا از این طریق فعالیت‌های یک گروه یا یک شخص مظنون را تحت‌نظر قرار دهد. این به معنای آن است که نامه‌های الکترونیکی معمولی دیگر امن‌تر از کارت‌پستالی که از طریق پست فرستاده می‌شود نیست ـ هر چند دولت مدعی است که شهروندان تابع قانون لزومی ندارد از این نظارت پلیسی بر اینترنت ترسی داشته باشند.

پرونده‌هایی همچون پرونده «گری گیلتر»[6] این موضوع را بیشتر مورد تأکید قرار داد که اعضای گروه‌های خرابکار یا غیرقانونی می‌توانند از اینترنت بهره‌برداری کنند. شکی نیست که اینترنت به همان اندازه که توسط گروه‌های راستگرا مورد استفاده قرار می‌گیرد توسط گروه‌های چپ‌گرا و تظاهرکنندگان ضدجنگ نیز بهره‌برداری می‌شود. ما ممکن است با یک گروه موافق باشیم و با گروه دیگر مخالف، و این ممکن است روی نظر ما نسبت به اینکه اینترنت «چیز خوبی» است یا نه، تأثیر بگذارد. پرونده «مک‌لیبل»[7] نمونه خوبی است از اینکه یک گروه کوچک از مردم چگونه از اینترنت برای واژگون کردن قدرت یک شرکت بزرگ چندملیتی آمریکایی بهره می‌گیرند. هرچند این افراد در دادگاه بازنده شدند و به مک‌دونالد حق داده شد که خسارت بگیرد، اما جنبشی موسوم به «مک‌لیبل 2» با انتشار مدارک خود علیه مک‌دونالد بر روی اینترنت، باعث شد تا افکار عمومی مک‌دونالد را «شکست خورده» بشمارند و به این ترتیب طرفداران محیط‌زیست در جنگ روابط عمومی برنده شدند و در سراسر جهان طرفداران زیادی پیدا کردند (به این نشانی اینترنتی نگاه کنید: http://www.mcspotlight.org).

برخی کشورها، از جمله برمه، چین و عربستان سعودی کوشیده‌اند دسترسی به اینترنت را محدود کنند که البته در این راه توفیق چندانی به دست نیاورده‌اند. در چین، دولت از دیرباز بر روی اخباری که در اختیار مردم چین قرار می‌گیرد کنترل داشته است. اما، اینترنت این امکان را فراهم می‌آورد که وب‌سایت‌های غیرمجاز مطالبی را در مخالفت با دولت انتشار دهند. دولت چین وب‌سایت‌های غیرقانونی را تعطیل کرده  است و هم‌اکنون وب‌سایت‌ها باید از طرف دولت مجوز داشته باشند. اما وب‌سایت‌های تعطیل شده سپس به دیگر کشورها انتقال یافتند؛ یعنی به جایی که دولت چین هیچ اختیار قضایی در آنجا ندارد. (برای مثال نگاه کنید به مقاله «حقوق بشر در چین» در این نشانی اینترنتی: http://www.iso.hirchina.org/iso یا به اخبار قاچاق شده از برمه در این نشانی اینترنتی نگاه کنید:

http://www.youtube.com/watch?v=Ck1tQGtfrxY)

 

با این همه اینترنت هنوز بسیار جدید است و کمی دشوار است که بتوان حدس زد چطور رشد می‌کند و در ده پانزده سال آینده چه اثری بر زندگی ما خواهد داشت. همانطور که گفتیم، یکی از بزرگترین تحولات ، همگرایی فناوری کامپیوتر، مخابرات و تلویزیون است. به زودی کامپیوترها دیگر فقط یکی از اثاث دفتر کار نخواهند بود و به اتاق نشمین راه خواهند یافت. نهایتاً، ما یک قطعه سخت‌افزار، یک وسیله خانگی اطلاع‌رسان، خواهیم داشت که هم کار تلفن را انجام می‌دهد هم پست الکترونیکی، هم فاکس. هم کار دستگاههای دی‌وی‌دی و پخش برنامه‌های صوتی و تصویری اینترنتی را انجام می‌دهد و هم با آن می‌توان اینترنت را مرور کرد و همچنین با آن می‌توان «مثل سابق» کانال‌های تلویزیونی  را دید و به برنامه‌های قدیمی آنها دسترسی داشت. برخی کسان از هم‌اکنون تلفن را یک «دستگاه داده‌پردازی همراه» به حساب می‌آورند. با ارتقاء فناوری و افزایش سرعت اتصال به اینترنت، کیفیت تصاویری که می‌توان از اینترنت دریافت کرد نیز بهبود می‌یابد. ما هم‌اکنون از اینترنت فیلم دریافت می‌کنیم، آن را در دستگاه ضبط دی‌وی‌دی یا پخش «ام‌پی‌4» می‌گذاریم و هرجا و هر وقت که بخواهیم آن را پخش می‌کنیم. فناوری جدیدی به نام «بلو ـ ری»[8] کم‌کم دی‌وی‌دی را از دور خارج می‌کند. در این فناوری جدید می‌توان ظرفیت ذخیره را تا پنج برابر دی‌وی‌دی‌ها افزایش داد و این جزء بسیار مهمی از جریان شکل‌گیری تلویزیون‌های «پروضوح»[9] شمرده می‌شود.

خیلی طول نخواهد کشید سروکله‌ی فیلم‌های «داخل‌پروازی» هم پیدا می‌شود و ما شاید بخواهیم به جای محدود ماندن به انتخاب‌های خط هوایی، فیلم‌های مورد علاقه‌ی خودمان را همراه داشته باشیم.

 

بسیاری از این شکل‌های جدید ارتباطاتی، دوسویه یا تعاملی هستند، همانند خطوط تلفن که به ما امکان می‌دهد از خانه، علائمی را برای تولیدکنندگان این محصولات ارسال کنیم. شرکت‌های تلویزیون بطور روزافزون از خدمات تعاملی دیجیتال بهره می‌گیرند تا مخاطبان خود را به مشارکت در انتخاب برندگان (مثلاً در برنامه‌هایی همچون «بیگ برادر» یا «پاپ ایدل»[10]) یا بیان نظراتشان در مباحث سیاسی ترغیب نمایند. میزان اتکای شبکه‌های تلویزیونی به درآمدهای حاصل از «خدمات با نرخ اضافه»[11] وقتی برملا شد که آفکوم تحقیقی در خصوص تخلف از مقررات را انجام داد. (نگاه کنید به: http://www.ofcom.org.uk/tv/ifi/prsinquiry/ayrereport/). در نتیجه در سال 2007 شرکت‌هایی از جمله بی‌بی‌سی، آی‌تی‌وی، کانال چهار، و جی‌ام‌تی‌وی همه از بابت دست بردن در مسابقات، آرا و تماس‌های تلفنی گناهکار شناخته شدند. آفکوم اعلام کرد که شرکت جی‌ام‌تی‌وی به خاطر «نادیده گرفتن فاحش» و «فریب‌دادن گسترده و برنامه‌ریزی‌شده میلیون‌ها بیننده» گناهکار است و این شبکه را به پرداخت دو میلیون پوند جریمه محکوم کرد. آفکوم همچنین بی‌بی‌سی را پنجاه هزار پوند جریمه کرد. زیرا در مسابقه «بلو پیتر»[12] دختری وادار شده بود ادای این را درآورد که برنده مسابقه شده است.

به سختی می‌توان تصور کرد که تا چه اندازه این خاصیت تعاملی بر نحوه‌ استفاده‌ ما از رسانه‌ها اثر خواهد گذاشت. اما، گفته می‌شود دستگاه‌های پخش‌وضبط جدید این امکان را برای هر مصرف‌کننده‌ای فراهم می‌آورد که فهرست برنامه‌های سرگرم‌کننده‌ خاص خود را منظم و انتخاب کند. در این دستگاه‌ها یک دیسک سخت کامپیوتری هست که می‌توان ساعت‌ها برنامه تلویزیونی را به صورت دیجیتالی بر روی آن ذخیره کرد و هنگام پخش برنامه نیز می‌توان وقفه‌های نمایش آگهی‌ها را حذف کرد. در این فناوری، شبیه دستگاه‌های پخش سی‌دی، می‌توان برنامه‌های تلویزیون را در حین تماشا یا براساس یک زمانبندی ضبط کرد حتی این فناوری می‌تواند تماشای برنامه‌های خاصی را که صاحب دستگاه عادت به تماشای آن نوع برنامه‌ها دارد، به او پیشنهاد کند. این دستگاه به تلفن وصل می‌شود و بنابراین می‌تواند اطلاعات مربوط به تماشای برنامه‌ها را به شرکت‌های بازاریابی ارسال دارد. این دستگاههای جدید بیشتر از آنکه رسانه‌ای برای «پخش» باشند، وسیله‌ای برای «گردآوری» هستند ـ به عبارتی مخاطب جمعی «قدیم» را روزبه‌روز تکه‌تکه‌تر می‌کند.

قسمت اعظم این انقلاب فناوری را شرکت‌هایی باعث می‌شوند که این انقلاب را فرصتی برای فروختن محصولات مصرفی‌خود به ما می‌شمارند؛ محصولاتی همچون، کنسول‌های بازی، خدمات آن‌لاین(چه برای کالاها و چه برای خدمات)، نرم‌افزارهای «آموزشی سرگرم‌کننده»[13] بر روی سی‌دی یا دی‌وی‌دی، و خدمات تعاملی و اشتراکی که شاید ما مایل باشیم برای آن پول اضافه‌ای بپردازیم و همچنین سخت‌افزارهای لازم برای دسترسی به این خدمات. شرکت‌ها آنهایی را که به سادگی استطاعت خرید این محصولات جدید را دارند هدف می‌گیرند. آنهایی که استطاعت خرید سخت‌افزارهای جدید یا پرداخت حق اشتراک خدمات را ندارند احتمالاً کنار گذاشته می‌شوند و ما شاهد شکل‌گیری یک «طبقه‌محروم دیجیتالی» یا جوامع «غنی اطلاعاتی / فقیر اطلاعاتی» خواهیم بود.

 

نتیجه‌گیری

طبق تحقیقی که توسط گوگل صورت گرفته، ما اکنون زمان بیشتری صرف اینترنت‌نوردی می‌کنیم تا تماشای تلویزیون:

«بطور متوسط هر بریتانیایی روزانه حدود 164 دقیقه را به صورت آن‌لاین می‌گذراند و 148 دقیقه را به تماشای تلویزیون. این به معنای آن است که در سال 41 روز را صرف گشت‌وگذار در اینترنت می‌کند: که این بیش از هر فعالیت دیگری (به غیر از خوابیدن و کار کردن) است.»

 

یکی از دشواریها در مطالعه یا نوشتن درباره رسانه‌ها این است که جهان رسانه‌ها پیوسته در حال تغییر است. این تغییر ممکن است کامل سطحی باشد، مثلاً اینکه پرمناقشه‌ترین برنامه تلویزیونی این هفته چه هست یا پرفروش‌ترین مجله‌فعلی «جوانها» کدام است. اما اغلب این تغییرات نتیجه‌ تحولاتی در فناوری هستند و میزان این تغییرات فناوری به سرعت رو به افزایش است. همانطور که گفتیم، یکی از بزرگترین تغییراتی که امروز در رسانه‌ها در شرف وقوع است، تحول اینترنت است.

این به معنای آن است که تا الان که شما این کتاب را می‌خوانید، بسیاری از مثال‌ها و ماجراهایی که در این کتاب مورد بحث قرار گرفت، تغییر کرده یا از میان رفته‌اند. این همچنین به معنای آن است که سخن گفتن از رسانه‌های بریتانیای هر روز بیش از پیش سخت می‌شود زیرا بسیاری از رسانه‌هایی که امروز در بریتانیا وجود دارند از خارج از مرزهای جغرافیایی ما می‌آیند. شیوه‌ای که رسانه‌های بریتانیا جریان تکثرفرهنگی و جهانی‌شدن فرهنگ ما و زندگی روزمره را منعکس می‌سازند، این رسانه‌های را به موضوعی جالب و پویا برای مطالعه تبدیل می‌کند. اما، از آنجایی که رسانه‌ها پیوسته در حال تغییر هستند، حائز کمال اهمیت است که شما، به عنوان یک دانشجوی رسانه‌ها، در جریان تازه‌ترین تحولات در عرصه مالکیت، مقررات، رقابت و فناوری‌های نو قرار داشته باشید. یک راه خوب برای این کار، این است که مرتب به وب‌سایت رسانه‌های «گاردین» در این نشانی اینترنتی سر بزنید: http://media.guardian.co.uk/

 

 

منابعی برای مطالعه بیشتر:

کوران، جی و سیتون، جی (2003) قدرت بدون مسئولیت: مطبوعات و شبکه‌های پخش رادیویی و تلویزیونی در بریتانیا، انتشارات راتلج.

Curran, J. and Seaton, J. (2003) Power without Responsibility: The Press and Broadcasting in Britain, Routledge.

فرانکلین، بی (مؤلف) (2001) خط‌مشی تلویزیون بریتانیا: یک مجموعه مقاله، انتشارات راتلج.

Franklin, B. (ed.) (2001) British Television Policy: A reader, Routledge

گانتلت، دی. (2004) مطالعات وب، آرنولد

Gauntlett, D. (2004) Web studies, Arnold.

رسانه گاردین (2007) «فهرست رسانه‌ها»،‌ انتشارات نشریات گاردین

Media Guardin (2007) Media Directory, Guardian Newspapers.

 


[1] . Marshall McLuhan

[2] . Quentin Fiore

[3] . P2P: Peer to Peer

[4] . Blogosphere

[5] . ISPs: Internet Service Providers

[6] . Gary Glitter : خواننده معروف بریتانیایی که در سال 1997 به جرم داشتن عکس‌هایی وقیح از کودکان بر روی کامپیوتر خود که از اینترنت گرفته بود دستگیر و محاکمه شد. (مترجم)

[7] . McLibel : دعوای حقوقی رستوران مک‌دونالد علیه «هلن استیل» و «دیوید موریس» دو طرفدار فعال محیط‌زیست که ده سال طول کشید و توجه افکارعمومی را به خود جلب کرد. (مترجم)

[8] . Blue-ray : در این فناوری، برای ایجاد شیارهای ذخیره اطلاعات بر روی لوح فشرده، از لیزر اشعه بنفش استفاده می‌شود که در قیاس با لیزر اشعه قرمز، شیارهای ریزتری می‌تواند بر روی لوح فشرده ایجاد کند و در نتیجه ظرفیت اطلاعاتی که می‌توان به این روش ذخیره کرد چند برابر می‌شود. (مترجم)

[9] . HD: High Definition

[10] . Pop Idol

[11] . PRS: Premium rate services برنامه‌های از قبل ضبط شده یا خدمات تعاملی زنده که از روی خط تلفن (در ازای پرداخت مبلغی بیش از نرخ مکالمه معمولی) می‌توان به آن دسترسی داشت. (مترجم)

[12] . Blue Peter : از قدیمی‌ترین برنامه‌های کودک در تلویزیون بی‌بی‌سی. (مترجم)

[13] . Edutainment : عبارتی که از دو واژه‌ی Education و Entertainment ساخته شده است.