رسانه‌ها و عدالت جنسیتی

رسانه‌ها و عدالت جنسیتی

 

مقدمه: نیمی از حدود 80 میلیون جمعیت کشور را زنان تشکیل می‌دهند و این نیمه در همه فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حضور  دارند. این حضور چه میزان و چگونه از سوی رسانه‌ها به تصویر کشیده شده است؟ مطالبات زنان در رسانه‌ها چگونه بازنمایی می شود و عدالت جنسیتی چگونه محقق می‌شود؟ نقش رسانه‌های سنتی و نوین در این میان چگونه است؟ حضور زنان در رسانه‌ها چقدر به حل مسائل زنان کمک کرده است؟
بحث و بررسی و پاسخ به این سوالات موضوع نشست تخصصی با عنوان نقش رسانه در عدالت جنسیتی بود.

این نشست روز دوشنبه دوم شهریو ماه با حضور شهیندخت مولاوردی معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده، دکتر هادی خانیکی استاد علوم ارتباطات، زهرا نژاد بهرام کارشناس مسائل اجتماعی و فعال حوزه زنان، اعظم راود راد محقق و پژوهشگر حوزه ارتباطات  و خبرنگاران رسانه های مکتوب و آنلاین برگزار شد...

***

جای خالی روزنامه نگاری اجتماعی خانیکی

در ابتدای این نشست هادی خانیکی طی سخنانی درباره مسائل اجتماعی و کارکرد حرفه ای رسانه ها گفت: مساله ای که می خواهم مطرح کنم این است که تا چه اندازه روزنامه نگاری اجتماعی در روزنامه های ما جدی گرفته می شود و تا چه اندازه جای کار کرد حرفه ای و اخلاقی در این زمینه خالی است.

هم  اکنون در جامعه ما، رسانه جای ارتباطات را گرفته است. به نوعی با اولویت‌ پیدا کردن رسانه به جای ارتباط، چگونگی انتشار خبر را بیشتر مورد توجه قرار می‌دهیم تا اینکه ببینیم آیا ارتباط و پیوندی میان مخاطبان صورت می‌گیرد یا خیر.

باید دقت کرد که آیا کار رسانه‌ها و دست‌اندرکاران رسانه‌ها منجر به گشودگی در جامعه می‌شود یا فروبستگی؟ چرا که وقتی دنیای رسانه و دنیای سیاست به هم گره می‌خورند دو دنیای دو گانه در جامعه ایجاد می‌شود که هم می‌تواند مسائل جامعه را حل کند و هم این فضا را ببندد.

چه زمانی می تواند فضای جامعه را ببندد؟ آن زمانی که 'ما' و 'دیگری' تشکیل می دهد، یک 'ما' در جامعه و 'آنهایی' دیگر در حکومت. وقتی که ما و دیگری شکل می گیرد به اصطلاح آن مرزهای هویتی شکل می گیرد، و زمانی که دو جنس،دو نسل و یا دو جریان سیاسی می سازد که نمی توانند با هم گفت و گو کنند در این شرایط رسانه می شود عاملی برای ایجاد مرزها و بستن فضای گفت و گو در جامعه. در حالی که رسانه‌ها می‌توانند مسائل موجود در جامعه را به یک درد مشترک تبدیل کرده و به سمت گره‌گشایی حرکت کنند.

اسیر فرم شده‌ایم

ارتباطات از رسانه‌‌ها بسیار مهمتر است در بسیاری از اوقات خبری را تنظیم می‌کنیم که اثری ندارد و ارتباطی شکل نمی‌گیرد چرا که اسیر شکل و فرم شده ایم در حقیقت با برنامه‌های زیبا می‌خواهیم سعی کنیم دیگران به پیام ما توجه کنند و در چنین شرایطی روزنامه‌نگاری به مساله اجتماعی نمی‌پردازد و تحت الشعاع هنجارها قرار می‌گیرد که در حقیقت این موضوع نوعی بی‌حسی به مساله اجتماعی است.

ورود به مسائل اجتماعی سخت و پرهزینه است در جامعه ما گریز از مساله اجتماعی بر ورود و حل آن پیشی دارد به این دلیل که وقتی وارد آن می‌شویم در می‌یابیم که با کار سختی روبرو هستیم.

غفلت از زنان در رسانه‌ها

نگاه به تاریخ مطبوعات ایران نشان می‌دهد این تاریخ خیلی هم مذکر نیست و در فاصله نسبتا قابل توجهی روزنامه‌نگاری توسط زنان مطرح شده است و آنها از اولین روزنامه ها حضور داشته اند اما به مسئله اصلی آنها پرداخته نشده و به وضعیت شان به خوبی رسیدگی نشده است.

باید رسانه‌ها توجه کنند که مسئله زنان یا مسئله عدالت جنسیتی و تبعیض جنسیتی را از کدام زاویه نگاه کنند، ما به نوعی رویکرد و روزنامه نگاری اجتماعی نیازمندیم اما این به معنای نپرداختن به مسائل سیاسی، علمی و ... نیست.

 در دهه 70 در آمریکا روزنامه نگاری اجتماعی تحت عنوان 'روزنامه نگاری متعهد به شهروندان' در مقابل 'روزنامه نگاری متعهد به مسوولان' شکل گرفت. این رویکرد کنش محور است و تنها تحت سیطره ساختارهای سیاسی و واکنشی نیست. از طرفی با پیش فرض ها و عینک های مسئولان و نهادهای رسمی به خبر یا گزارش نگاه نمی کند بلکه با دید شهروندان مطلب تولید می کند. باید به شهروندان متعهد باشد و به سراغ مسائل آنها برود نه اینکه منتظر باشد مسائل به سوی او بیایند.  به عنوان مثال سیل کن صورت گرفت و بعد به آن پرداخته شد اما در روزنامه نگاری متعهد پیش از وقوع، مشکل مطرح و پیامدها و نتایج آن بررسی می شود.

شناخت لایه‌های زیرین جامعه

مساله ای را بارها مطرح کرده ام که متاسفانه به صورت سیاسی با آن برخورد شده است، شناخت لایه های زیرین جامعه در این نوع روزنامه‌نگاری متعهد به شهروندان است. همیشه نباید لایه های روی جامعه را دید. مثلا وقتی یک خواننده فوت می کند بعد جامعه شناس ما درباره آن صحبت می کند و متوجه آن می شود و یا اینکه بحران آب زمانی که برای همه مشهود شد رسانه ها به آن پرداختند. اما از نظر من روزنامه نگاری شهروندی در برابر روزنامه نگاری جریان اصلی است. در اینجا هر شهروندی خود یک رسانه است و می تواند وارد چرخه روزنامه نگاری شود. روزنامه نگار حرفه ای و محافظه کار رقابت کند و  همه

مسائل را ببیند و بازگو می کند، نه فقط مسائلی را که از طرف مراکز و مراجع قدرت مطرح می‌شود.

روزنامه‌نگاری سیاسی به معنی نگاه یک سویه نیست بلکه از ارزش‌های سیاسی خبر می‌دهد ولی روزنامه‌نگاری اجتماعی صدای جامعه است و باید توجه داشت که روزنامه‌نگاری اجتماعی فقط در نظر گرفتن آسیب‌های اجتماعی و گزارش‌های سیاه نیست.

به عنوان مثال چقدر در رسانه های ما به بزرگترین تغییر اجتماعی که تحول نهاد خانواده است پرداخته شده است، نقش مردان در تصمیم گیری کم شده و سهم زنان افزایش یافته است. به عبارت دیگر خانواده مهمترین نهادی است که در ایران نسبت به گذشته دموکراتیک تر و مدنی تر شده است. این کجا باید بررسی شود؟ جز اینکه روزنامه نگاری اجتماعی باید به آن بپردازد. روزنامه نگاری اجتماعی روزنامه نگاری مسائل اجتماعی است. مساله روزنامه نگاری تنها مسائل نابود کننده جامعه نیست بلکه به یک معنا روزنامه نگاری باید به فرایند هایی که جامعه را تغییر می دهند و تحرکات توسعه ای را در جامعه دنبال می کند، بپردازد.

به طور مثال تیتر خبر یکی از روزنامه نگاران فرانسوی بعد از بازگشت از ایران این بود؛ 'زن ایرانی دیگر به آشپزخانه باز نمی گردد' یعنی فهم او از ایران این بود که نقش زنان در جامعه ایران افزایش یافته است. وقتی آقای کاستلز نظریه پرداز معروف ارتباطات به ایران آمد بالاترین تغییری که در ایران دید افزایش سهم اجتماعی و سیاسی زنان در جامعه است. بنابراین این تغییر را در خود انقلاب هم می توان دید اینکه چطور زن حضور اجتماعی یافته است. در روزنامه نگاری اجتماعی این است که به مسائل جامعه بپردازد نه مسائل سیاسی و حتی به مسائل سیاسی هم از منظر اجتماعی نگاه کند. روزنامه نگاری اجتماعی ارتباط فعال بین روزنامه نگار، مخاطب و سوژه ها وجود دارد. روزنامه نگاری اجتماعی فقط مصاحبه کردن نیست بلکه گفت و گو کردن با سوژه است.

آسیب شناسی روزنامه نگاری ایرانی

به نظرمن جای نگاه چند وجهی در روزنامه نگاری ما خالی است. مثلا وقتی از عدالت سخن می گوییم تنها منظور عدالت سیاسی نیست، عدالت در حوزه بهداشت و آموزش نیز باید مورد توجه باشد. یکی از نقیصه های مهمی که در روزنامه نگاری ما وجود دارد نگاه از منظر حقوق است. به دلایل مختلف ضعیف ترین و شکننده ترین بخش در روزنامه نگاری اجتماعی بخش حقوقی است. نکته بعد اینکه روزنامه نگاری امروز ما با نگاه قدیم به مسائل جدید برخورد می‌کند. به عبارت دیگر نوع نگاه روزنامه نگاری ما جدید و متاثر از تحولات جامعه نیست. در روزنامه نگاری امروز آسیبهای جامعه را نیز کمتر می بینم و بیشتر در فضای بسته جامعه قرار می گیریم.

از سوی دیگر ضعف اخلاق حرفه ای در روزنامه نگاری ما به دلیل این است که آموزش های ما کارساز نیستند به جای اینکه دنبال فضا و زمینه های اخلاقی باشیم انتظار داریم فرد روزنامه نگار خود را از این فضا نجات دهد.

از نظر من نحوه مواجه با سه مساله و سیطره آنها بر ذهن و رفتار روزنامه نگار است که وی را به کار غیر اخلاقی سوق می دهد. اولین مانع اخلاقی سیطره منفعت است، فرد به عنوان روزنامه نگار رها شده وقتی که پشتیبان نهادی ندارد و فکر می کند خودش باید همه مشکلاتش را حل کند ، دست به رفتار غیر اخلاقی می زند. امر دومی که سیطره دارد غفلت است؛ جامعه ما حتی بخش نخبه آن دچار نوعی بی حسی نسبت به مسائل اجتماعی پیرامون خود و فقدان روحیه مسئولیت‌پذیری و مشارکت است. بنابراین در مشارکت عموم است که امر اخلاقی صورت می گیرد. جامعه همیشه مشارکت جو بوده و اگر مشارکت سیاسی اجتماعی و فرهنگی صورت نگیرد، اخلاق نیز در آن شکل نخواهد گرفت.

امر سوم سیطره سیاست است. سیاست زدگی نیز حقیقت را قربانی گرایش های سیاسی می کند. شما یک پدیده ساده سیاسی را مورد بررسی قرار دهید. در یک دولت پدیده ریزگردها امری است وابسته به اعمال نظر قدرت های خارجی و در یک دولت وابسته به عملکرد یک سازمان یا نهاد خاص است. اگر آن نهاد خاص مسئولش عوض شود مساله ریزگردها هم حل می شود. در یک دولت مساله مذاکرات هسته ای به صورت کامل قابل نظارت نیست و به آن پرداخته نمی شود اما در یک دوره دیگر همه باید از ریزترین جزئیات مذاکرات با خبر شوند. این نوع نگاه باعث تخریب اخلاق در روزنامه نگاری اجتماعی می شود.

اگر می خواهیم اخلاق در روزنامه نگاری ساری و جاری شود باید نگاه نهادی و اجتماعی به این مساله را ایجاد کنیم و نه نگاه فردی به روزنامه نگار، که آسیب های فراوانی را ایجاد می کند.

 

تصویر ناخوشایند زنان د ر رسانه ها

در ادامه این نشست دکتر اعظم راودراد محقق و پژوهشگر حوزه ارتباطات درباره رابطه زنان و رسانه ها صحبت کرد و گفت: چرا در جامعه ای که طبق آخرین اطلاعات آماری از 6 هزار خبرنگار رسمی ثبت شده 60 درصد آنها زن هستند تصویر خوشایندی از زنان در رسانه ها دیده نمی شود؟ با یک حساب سرانگشتی ما در حال حاضر 3600 خبرنگار زن در جامعه داریم که به صورت رسمی ثبت شده اند اما از طرف دیگر وقتی به محتوای رسانه ها دقت می کنیم می بینیم در این رسانه ها تصویری از زنان جامعه ارائه شده که خیلی خوشایند نیست.

علی رغم اینکه زنان از نظر تعداد خبرنگاران نسبت به مردان فزونی دارند این سوال مطرح است که چرا موفق به ارائه تصویر صحیح از زن به جامعه نشده اند؟ برای پاسخ به این سوال سه مبحث را در رابطه زن و رسانه ها مطرح می کنم؛ زنان به عنوان کارگزاران رسانه، زنانی که در رسانه ای مختلف تولید محتوا می کنند و بازنمایی زنان در رسانه ها.

بازنمایی زنان در رسانه‌ها باید با مطالعه محتوای رسانه‌ها صورت گیرد چرا که باید به این سوال پاسخ داد که زنان به عنوان مخاطبان رسانه چگونه از آنها استفاده می‌کنند و چه رسانه‌ای بیشتر مورد استقبال آنها است و چه مباحثی را دنبال می کنند؟

درباره زنان به عنوان کارگزاران رسانه تحقیقی درباره خصوصیت زنان شاغل در روابط عمومی داشتم. در روابط عمومی‌های ادارات زنان بیشتر در بدنه روابط‌ عمومی‌ها مشغول هستند و پست مدیریتی برای آنها کمتر دیده شده است تعداد زنان شاغل در روابط عمومی از مردان بیشتر است اما زنانی که رشته مرتبط‌تری داشتند در مقایسه با مردانی که رشته‌های غیرمرتبط خوانده بودند در پست‌های پایین‌تری مشغول هستند.

زنان در مطبوعات بیشتر در نقش قربانی در صفحات حوادث هستند. در سینما و تلویزیون بازنمایی کلیشه ای از زنان وجود دارد و تاکید بر نقش های خانه داری است، حتی درباره تصویر زنان شاغل این مساله صدق می‌کند.

از سویی دیگر بازنمایی زنان در تلویزیون با واقعیت موجود تفاوت بسیار دارد. نادیده گرفتن تغییرات در زنان خانه دار یکی از مشکلات این رسانه است، تلویزیون همان زنان بیست یا سی سال پیش را به تصویر می‌کشد در حالی که نقش زنان در خانه نیز تغییر کرده است. غیبت نقش سیاسی زن در تلویزیون نیز یکی دیگر از معایب عملی این رسانه است.  

زنان در مواجهه با رسانه به دو دسته تقسیم می‌شوند یک دسته زنان آرمانگرا و دسته دوم نسل های بعدی که به طور طبیعی ارزشها و آرمانهای متفاوتی دارند. در مساله بازنمایی، متاسفانه جایی برای زنان دیده نمی شود. گویی در جامعه ای زندگی می کنیم که زنان دائما قربانی می شوند و امکان فعالیت ندارند در حالی که واقعیت چیز دیگری است. بر اساس آمار رسمی فقط در قشر روزنامه نگاران 60 درصد زن هستند که به نظر می‌رسد  آمار غیر رسمی بیشتر از اینها نیز باشد. مثلا در صدا و سیما برخی از مشاغل را زنان انجام می دهند اما به نام مردها عنوان می شود، دلیلش هم این است که آن برنامه ساعت 2 شب پخش می شد و می گویند چه معنی می دهد یک زن تا این ساعت بیرون از منزل کار کند. بنابراین نام یک مرد را به جای نام زنی که کار کرده است می‌نویسند. در سینما و تلویزیون هم این بازنمایی کلیشه ای وجود دارد به خصوص در آن فیلم های سینمایی که در تلویزیون پخش می شوند. اگر در یک فیلم نقش اصلی برای یک زن باشد او را از فعالیت های اجتماعیش دور می کنند و بیشتر در آشپزخانه و خانه نشان داده می شود.

60 درصد ورودی دانشگاه‌ها را زنان به خود اختصاص می‌دهند اما بسیاری از آنها بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه خانه‌دار می‌مانند. باید میان یک زن خانه‌دار تحصیل کرده و بی‌سواد تفاوت قایل بود اما این بازنمایی در رسانه‌ها هنوز صورت نگرفته است و تصویری که نشان داده می‌شود تصویری از یک زن ساده‌اندیش است که فقط می‌تواند بشوید، بپزد و بساید و کاری جز قهر کردن بلد نیست و با یک قطعه طلا راضی می‌شود.

حال این سوال مطرح است که مقصر این مسائل کیست؟ و  علی رغم حضور زنان در رسانه ها به صورت گسترده، چرا همچنان نقش زنان کلیشه ای است؟ دلیل آن این است که در فرهنگ چندین صد ساله ما جای مرد بیرون از خانه و نان آور بوده است و تصمیم گیرنده در همه زمینه ها، و این فرهنگ در ذهن زنان جامعه نیز به صورت ناخودآگاه وجوددارد. به همین دلیل ما نیازمند خود آگاهی هستیم.

رسانه های نوین زنانه تر است

در بخش دیگر این نشست زهرا نژاد بهرام کارشناس مسائل اجتماعی و فعال حوزه زنان  در موضوع رسانه های نوین و رویکرد جنسیتی صحبت کرد و گفت: در شرایطی قرار گرفته ایم که رسانه های نوین آنچنان گستره‌ای را به خود اختصاص داده اند که روزنامه های سنتی به محاق رفته اند. امروزه آنقدر روزنامه نگاری نوین گسترش یافته که برخی از روزنامه ها را مجبور کرده است به فضای مجازی روی بیاورند و در دو حوزه مکتوب و مجازی پیش برود.

 نکته اینجاست که روزنامه نگاری نوین چه ویژگی هایی دارد که توانسته تا این اندازه گسترش یابد. شاید سهل الوصول بودن اولین ویژگی این رسانه ها باشد. سرعت از مهمترین ویژگی های رسانه های نوین است اما تنها این نیست بلکه تعاملی بودن این رسانه ها بیشترین نقش را دارد. در روزنامه های سنتی یک طرف سخن می گفت و دیگری فقط مخاطب یا شنونده بود اما در رسانه های نوین گزینشی در کار نیست و نوعی آزادگی وجود دارد.

فرصت های جدید در رسانه های نوین شرایطی را فراهم کرده است که بتواند تاثیر جدی در گفتمان های سیاسی و اجتماعی جامعه بگذارد. حتی در پیشرفته ترین رسانه های گذشته نیز شما گفتمان های ثابت و مسلط بر جامعه را مشاهده می کردید. گفتمان یقه صورتی، گفتمان مرد سالار، گفتمان دیدن زنان از جنسی دیگر چیزهایی است که در ادبیات رسانه ای سابق می توانستیم مشاهده کنیم. اما در رسانه های نوین این امکان فراهم شد که گفتمان غالب به چالش کشیده شود و زمانی که تعداد کاربر و مخاطب افزایش می‌یابد به دلیل تعاملی بودن رسانه ها قابلیت تغییر در گفتمان غالب فراهم می شود اینجاست که رسانه های نوین بیشتر مورد توجه قرار می گیرند.

رویکرد جنسیتی را به این معنا نگاه نکنیم که موضوعفقط زنان هستند، بلکه این امکان برای همه مردان و زنان وجود دارد که برای تغییر گفتمان غالب فعال شوند. یکی از رفتارهایی که گفتمان غالب انجام می دهد طبیعی سازی رفتارها است مثل اینکه طبیعی است زنان کارشان در خانه باشد و یا از این دست سخنان. رویکرد رسانه های سنتی بازنگری همین فرضیات طبیعی است اما در رسانه های نوین این امکان وجود دارد که تغییر ایجاد شود و بازنشر الگوهایی از جنس همان خانم گیلانی که دردهایش را به تصویر می کشد و برنده جایزه بین المللی می شود، در رسانه های نوین امکان بیشتری برای انتشار دارد.

اگر به فرمولی که امروزه با جدیت درباره مدیریت رسانه های نوین صحبت می کنند نگاه کنیم 4 عامل اصلی برای مدیریت را مفید می دانند؛  آشنایی با این 4 عامل شاید بتواند این فرصت را برای فارغ شدن از ظرفیت گفتمان های مسلط که جامعه ما نیز با آن رو به رو است  فراهم کند.

 یکی از این چهار ویژگی؛ بحث دسترسی است. در رسانه های نوین دسترسی بسیار ساده است و تنها ابزار آن اینترنت و یک تلفن هوشمند یا کامپیوتر است که بتواند شما را به فضای اینترنت وصل کند. عامل دوم میزان استفاده است، اینکه  شاید دسترسی داریم اما استفاده نمی کنیم. الان روزنامه فروشی ها پر روزنامه است اما چقدر از آن استفاده می شود؟ میزان استفاده از خبر صدا و سیما حدود 20 درصد است. اخبار دائما در حال پخش است اما موضوع میزان استفاده از اخبار است. بحث سوم این است که آیا رسانه های جدید می توانند منابع خود را تامین کنند؟ میزان هزینه رسانه های نوین به نسبت رسانه های سنتی بسیار کمتر است و دسترسی به آنها ساده تر است. موضوع چهارم تولید ارتباط است اینکه چقدر این رسانه ها در ارتباط بخشیدن و تولید ارتباط موثر هستند. در رسانه های نوین این امکان وجود دارد که موضوعی از طرف مخاطب به رسانه منتقل شود و رسانه مجبور به آنالیز و ارائه راهکار در این خصوص گردد.

این چهار ویژگی که تحت عنوان ویژگی های خاص برای مدیریت رسانه مطرح شده امروزه ما را به این جمع بندی می رساند که رسانه های نوین ظاهرا موقعیت بالاتری نسبت به سایر رسانه ها دارند.

اما یک ویژگی در این رسانه ها وجود دارد که شاید مورد توجه قرار نگرفته است و آن نگاه جنسیتی است. تعداد کارگزاران و کسانی که در گروه های اجتماعی فعالیت می کنند ظاهرا بیشترین تعدادشان را زنان تشکیل می دهند و در آنجا موضوعاتی مطرح می شود که شاید در فضای روزنامه نگاری معمولی کمتر دیده می شود.

در رسانه های نوین چنان تصاویری از زنان را که یا آسیب دیده اند یا گرفتار شده اند کمتر می بینید و در عوض بیشتر موفقیت زنان مطرح می شود. از تفاوت های زنان و از شاخص های زنان در عرصه های مختلف و در حوزه های تخصصی می بینید. مواردی که در رسانه های سنتی کمتر دیده می شود. در اینجا زنان کارگزارند و توانایی هایشان را به نمایش می گذارند.