رسانه در تیررس فلسفه

گزارشی از همایش فلسفه رسانه

رسانه در تیررس فلسفه

مقدمه: یک سئوال فلسفی است که هنوز که هنوزه ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است. 'بودن یا نبودن'! این سئوال برای بحث فلسفه رسانه هم در بسیاری از محافل علمی و دانشگاهی به شکل جدی جریان دارد. گروه های ارتباطات می گویند بحث از فلسفه رسانه به ما مربوط است. گروه های فلسفی نیز می گویند این موضوع اصلا جایگاهش در مباحث فلسفی است و ما باید ورود پیدا کنیم. اما گویی مسئله چیز دیگری است و آن این است که مسئله فلسفه رسانه هنوز ساختار خود را مشخص نکرده که ما باید صحبت از جایگاه کنیم. تا به حال در برخی از نهادهای آکادمیک مانند دانشکده صدا و سیما و دانشگاه تهران و ... نشست‌ها و همایش‌هایی با عنوان فلسفه رسانه تشکیل شده است. این دفعه و برای بار دوم گروه مطالعات رسانه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی همایش یک روزه فلسفه رسانه را برگزار کرد تا به برخی از موضوعات این بحث دامن زده و جایی برای این بحث در محافل علمی بگشاید. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به سخنان برخی از مباحث این نشست.

مکتوبات حوزه رسانه بسیار اندک است

دکتر غلامرضا آذری، استاد ارتباطات دانشگاه آزاد تهران مرکز، در سخنانی به اهمیت ایجاد رشته فلسفه رسانه پرداخت و گفت: این رشته از جمله رشته‌هایی است که جای آن در دانشگاه‌های کشورمان خالی است. وی افزود: اکنون در دانشگاه‌ها واحد‌های درسی مانند نظریه‌های ارتباطات و تاریخ ارتباطات را تنها در حد چند واحد مستقل و ارایه یک درس داریم اما ارایه این دروس در قالب واحد‌‌ها نمی‌تواند دانشجویان را به یک اثر تحقیقی یا یک اثر تالیفی مناسب رهنمون کند.  آذری با بیان این‌که در حوزه ارتباطات نمی‌توان تالیف را مستقل از ترجمه دانست گفت: در حقیقت تالیف‌های حوزه ارتباطات امتزاجی ‌است بین تالیف و ترجمه و تلفیق این دو حوزه با یکدیگر تجربه دانشگاهی و سلایق متفاوت در این عرصه را می‌طلبد. استاد ارتباطات دانشگاه آزاد سپس به ارایه مقاله‌ای با موضوع «بررسی مکاتب اندیشه‌های ارتباطی» پرداخت و گفت: مکاتب حوزه ارتباطات و رسانه طیف‌های گوناگونی را دربر می‌گیرند.  وی از «هو دالزی دانکن» به عنوان یکی از مصلحان یا دلسوزان رسانه‌ای در جهان یاد کرد و افزود: او مصلح رسانه‌ای است، زیرا اساسا با یک‌نواختی پیام و این‌‌که پیام یا برنامه‌ای صرفا تولید شود، مخالفت می‌کرد و تاکید داشت که در جای جای یک پیام یا برنامه‌ رسانه‌ای باید به سهم مخاطب توجه شود. آذری سپس به بیان یکی از مهم‌ترین دیدگاه‌های «هو دالزی دانکن» پرداخت و گفت: او در مقاله‌ای با عنوان «جست‌وجویی برای نظریه اجتماعی ارتباطات در جامعه‌شناسی آمریکا» که در سال 1976 نوشته شد و پایه بسیاری از مباحث انتقادی دهه‌های پس از خود قرار گرفت، می‌گوید: «علم ارتباطات و ریشه‌های تاریخی پژوهش‌های آن بی‌تردید مرهون تلاش‌های مکتب شیکاگو و اعضای آن است.» استاد ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: مکتب شیکاگو در جامعه علمی ما بیشتر به عنوان مکتبی جامعه‌شناسانه مورد توجه قرار گرفته است تا مکتبی ارتباطاتی در حالی که این مکتب در بسیاری از رشته‌ها سهم مهمی‌ داشت که یکی از آنها رشته ارتباطات است.وی سپس به بیان مزایا و معایب  مکتب شیکاگو، فرانکفورت، پائولو‌آلتو، بیرمنگام، ژنو، آیووا، گشتالت، وین، تورنتو، کلمبیا، ییل‌کار هاولند و روسیه پرداخت وگفت: این مکاتب 12 فصل کتابی را شکل خواهند داد که برای شناختن بیشتر این مکاتب تالیف خواهم کرد.

همایش فلسفه رسانه

اینترنت واقعیت زمان و مکان را از بین برده است

سپس دکتر محمد اخگری به تشریح مقاله خود با موضوع «رازورزی در فضای سایبر» پرداخت و گفت: در حوزه فلسفه رسانه با نگرش‌های مختلفی روبه‌رو هستیم که هر یک از آن‌ها ابعاد فلسفی رسانه را مورد بررسی قرار داده‌اند. من به مباحثی در زمینه عرفان و مدرنیته علاقه‌مند شدم که دانشمندان دانشگاه «زیگن آلمان» به آن پرداخته‌ بودند. این پژوهش‌ها از عرفان در فضای سایبر سخن می‌‌‌گویند. وی افزود: نگاه عرفانی به فضای سایبر با دیدی عامیانه و از دریچه عرفان‌های کاذب به موضوع نمی‌نگرد، بلکه منظور این است که در فضای سایبر و رسانه‌های نو چه معرفت عرفانی و چه نگاه رازورزانه‌ای می‌توانیم نسبت به رسانه داشته باشیم؟ مترجم کتاب «ادبیات فولکلور ایران» افزود: در اندیشه اسلامی ‌هم عرفان در کنار فلسفه دیده می‌شود و مورد بررسی قرار می‌گیرد. وی گفت: رسانه‌های نو با انقلاب دیجیتال و عصر شبکه پدید آمده‌اند. با گسترش وسایل ارتباط جمعی و ماهواره‌ها و به ویژه پیدایش شبکه جهانی اینترنت و پیدایش رسانه‌های دیجییتال، سپهر رسانه‌ای نسبت به گذشته کاملا دگرگون شد. در سپهر رسانه‌ای الکترونیک، ارتباط تنها یک‌‌سویه بود اما رسانه‌های دیجیتال، فضای ارتباط دوسویه و تعاملی را فراهم کردند. اخگری با بیان تفاوت‌ انقلاب‌های دیجیتال و صنعتی گفت: تکثیر شیء در انقلاب صنعتی و تکثیر کار در انقلاب دیجییتال است. به این مفهوم که برنامه یا کاری که در فضای سایبر نوشته می‌شود، قابلیت تکثیر بی‌نهایت می‌یابد و این مزیت انقلاب دیجیتال و عصر شبکه‌ است‌‌. وی سپس به همانندسازی نماد‌های زندگی بشری در فضای سایبر پرداخت و گفت: اندیشمندانی مانند «بودریار» معتقدند که در این نوع رسانه‌ها واقعیت با نماد‌هایی از واقعیت جایگزین می‌شود و فهم و تشخیص میان واقعیت و نماد از میان می‌رود و همین امر شناخت واقعیت را دشوار می‌کند. اخگری افزود: اینترنت به عنوان یک رسانه با جهانی بودنش واقعیت زمان و مکان را از بین می‌برد. ما در این فضا، با نوعی زمان بی‌زمان و مکان بی‌مکان روبه‌رو هستیم. مفهوم انقباض زمان و مکان را هایدگر به خوبی توضیح داد مبنی بر این‌که تکنولوژی حتی نحوه رشد گیاه را به ما نشان می‌دهد. امروز هر انسانی می‌تواند یک واقعیت مجازی را از راه «وب» و «0 و 1» و «بیت‌ها» از خود بسازد. وی ویژگی مهم دیگر اینترنت را تعاملی بودن آن دانست و گفت: فضای رسانه‌ای می‌تواند در عین گیرنده بودن، قابلیت فرستندگی ‌هم داشته باشد. برخی از فلاسفه از این پدیده به ‌عنوان «هستی دیجیتال» یاد می‌کنند که وضعیت نگاه ما را نسبت به رسانه تغییر داد. در این نگاه دنیای «بیت» جایگزین دنیای اتم شد که دو دستاورد مهم داشت نخست آن‌که بیت همه ‌چیز را سبک می‌کند چون وزن ندارد و دوم آن‌که نظام ارزش و مقیاس را در جامعه تغییر می‌دهد چون قیمت ندارد.  نویسنده کتاب «ژورنالیسم رادیویی» افزود: در این دنیا اطلاعات، به داده‌های دیجیتال یا دیتا تبدیل شده‌اند که از طریق صوت و تصویر قابل استفاده‌اند.  وی سپس به طرح این سوال پرداخت که آیا داده به‌ عنوان یک شخص می‌تواند مطرح شود یا خیر؟ و در پاسخ گفت: بر‌خی معتقدند دیتا سه ویژگی مهم خرد، خودآگاهی و وجدان را دارد. پس چرا آن‌ها را به ‌عنوان موجودی دارای فهم در نظر نگیریم؟ داده یا دیتا دارای نوعی از توانمندی است که می‌تواند بیاموزد، بفهمد و با وضعیت‌های تازه ارتباط برقرار کند.  اخگری گفت: برخی از این وضعیت جدید به عنوان تکامل فرابیولوژیک یاد می‌کنند و می‌گویند که تکامل بیولوژیک انسان به پایان رسیده و انسان در حال گذار از دوره تکامل فرابیولوژیک است.  وی افزود: مجموعه‌ای از این اندیشه‌ها به «عرفان سایبری» منجر شده است که برخی از عناصر عرفانی مثل وحدت، حرکت و رستاخیز را همانند‌سازی و در فضای سایبری بررسی کرده‌اند و معتقدند که می‌توان کل این اطلاعات را منسوب به فردی دانست که آن را برنامه‌ریزی می‌کند و به آن جهت می‌دهد. بر این مبنا دیتا در بستر اینترنت هیچ‌گاه از بین نمی‌رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تغییر می‌کند. اخگری ادامه ‌داد: برخی مفاهیم مانند این که «هیچ عملی در هستی از بین نمی‌رود و اثرش به جا می‌ماند» که درک آن برای ما دشوار بود را امروزه سایبر به خوبی حل کرده و آن را در قالب فضای دیجیتال به ما نشان داده است. وی با بیان این‌ که نباید درباره رسانه‌های نو صرفا از رسانه‌های غربی بهره گرفت و می‌توان از نگرش‌های فلسفی و حکمت‌های ایرانی اسلامی نیز برای این کار استفاده کرد گقت: بررسی این‌که داشته‌های ما در این حوزه چه بوده‌اند و چگونه می‌توان پدیده‌های جدید مثل فلسفه رسانه را از این راه کاوید، می‌تواند به توسعه فلسفه اسلامی و ایرانی در این زمینه کمک کند. به هر حال بخشی از عرفان هم تخیل است و باید دید آیا می‌توان از این رهگذر به حوزه‌های تازه و پدیده‌های جدید وارد شد یا خیر.

بازتولید محصولات رسانه‌ای در فرمت های مختلف

دکتر حسن خجسته، عضو هیات علمی دانشکده صدا و سیما درباره «تفاوت سازمان های رسانه ای با سازمان های صنعتی و تاثیر آن بر مدیریت رسانه» سخنرانی کرد. وی در ابتدا با اشاره به این که سازمان های رسانه ای و سازمان های صنعتی اگر چه سازمانند، اما با یکدیگر تفاوت ماهوی دارند، گفت: مدیریت رسانه یک شاخه میان رشته ای است که در آن شش یا هفت علم درگیرند.

وی سپس به مباحث کلی در مدیریت رسانه اشاره کرد و گفت: نکته نخست این است که بحث های مختلف مدیریتی مثل انواع مدیریت، شیوه مدیریت، وظایف و ... شامل علوم رسانه نیز می شود، نکته دوم این که همه از یک الگوی ارتباطی استفاده می کنیم که یا الگوهای فرایندی هستند یا الگوهای معناشناختی. گاهی نیز میان این دو الگو ترکیب می کنیم. نکته سوم نوع و ماهیت رسانه است. ادبیات مدیریتی عمدتا مبتنی بر مدیریت در بنگاه های اقتصادی است.

این استاد دانشگاه در ادامه به بیان ویژگی های سازمان های اقتصادی پرداخت و گفت: اولا بنگاه های اقتصادی برای تحصیل سود تاسیس می شوند، این سود در بازار کسب می شود و خود ساختار بازار مبتنی بر رقابت است. ضمن این که در بازار مشتری وجود دارد. نکته دیگر این است که در بنگاه های اقتصادی کالا تولید می شود و رابطه عرضه و تقاضا وجود دارد. 

دکتر خجسته در ادامه به ویژگی های خاص سازمان های رسانه ای در تقابل با بنگاه های صنعتی پرداخت و گفت: در سازمان های رسانه ای کالا پیام است. محصولات سازمان های رسانه ای بر پایه تکنولوژی است و بنابراین امکان تکثیر آن ها در حجم زیاد وجود دارد. البته سرمایه گذاری اولیه در رسانه ها بسیار زیاد است. حتی تولیدات رسانه ای به گونه ای هستند که می توان آن ها را در فرمت های مختلف بازتولید کرد.

وی با نیمه هنری-نیمه صنعتی خواندن محصولات سازمان های رسانه ای گفت: این ویژگی الزامات خاص خودش را دارد، نخست سرعت است، در هیچ جای دیگری سرعت تا این حد وجود ندارد، لذا در پشت فعالیت سازمان های رسانه ای فشار دائمی وجود دارد. زندگی کسانی که در رسانه کار می کنند، با دغدغه عجین است. دیگر این که هر سازمان رسانه ای بر هنر و مهارت خاصی متکی است. ویژگی دیگر این است که هر سازمان رسانه ای به دنبال ستاره است. حیات سازمان های رسانه ای متکی به ستارگان است. این خودش به هزینه هایی منجر می شود و موجب می گردد که سازمان دهندگان بکوشند میان هزینه و انتخاب ستاره تعادل ایجاد کنند. همین طور هنر نیز وقتی به رسانه می آید، باید به الزامات خاصی تن بدهد.

دکتر خجسته در ادامه به لزوم کنترل بر رسانه ها تاکید کرد و گفت: سازمان های رسانه ای عرفا دارای محصولات اجتماعی گسترده ای هستند و به همین دلیل این سازمان ها در همه جای دنیا دارای مقررات و قوانین ویژه ای هستند. مخاطب به جای مشتری نیز در رسانه الزامات خاصی دارد، یک دلیل آن که در غرب رسانه ها به سمت خشونت و سکس می روند، ناشی از نگاه صنعتی و جلب حداکثر رضایت مشتری است.

وی در ادامه با تفکیک قائل شدن میان چهار رویکرد تجویزی پدرسالارانه، تجویزی استبدادی، مشتری مدار و دوست مدار گفت: مدل هنجاری رسانه جمهوری اسلامی مقبول مشروع است که در آن به جای نگاه صنعتی و مصرفی به رسانه به صورت نهادی برای استفاده و بهره وری نگریسته می شود.

همایش فلسفه رسانه

دریدا مخالف امپریالیسم رسانه است

«دریدا و مسئله نوشتار و رسانه» عنوان سخنرانی دکتر قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی بود که بحث را با اشاره به مغفول ماندن نگاه رسانه ای به ژاک دریدا، فیلسوف ساختارشکن معاصر فرانسوی آغاز کرد و گفت: متاسفانه اصطلاحات دریدایی مثل واقعیت مجازی و رسانه به مثابه جهان متن و شبح وارگی رسانه در حوزه مطالعات رسانه وجود ندارد. تصور ما این است که با هایدگر و تقسیمش میان ذات و ابزار بحث از فلسفه رسانه به پایان رسیده است، در حالی که رهیافت دریدا به رسانه بسیار نو و متفاوت است.

وی در ادامه چهار تصویر دریدا را از یک دیگر تفکیک کرد و گفت: در نگاه نخست دریدا فیلسوفی منتقد سنت غرب در حوزه نوشتار است، در نگاه دوم دریدا منتقد قوم محوری غربی است که از این حیث برای فلسفه رسانه ای ایران بسیار مهم است، نگاه سوم به دریدا در دپارتمان های آمریکا و انگلیس رایج است که به خاطر شاگردانش او را نظریه پردازی ادبی می خوانند که مساله ادبیت رسانه را مطرح می کند و در نهایت این که دریدا یک ضد امپریالیسم در حوزه رسانه است و این نه حرفی سیاسی که سخنی در حوزه رسانه است. کل حرف من این است که دریدا می گوید، غرب در این تصور است که با گسترش رسانه ها می تواند جهان را کنترل کند، اما گسترش رسانه ها به انباشتگی رسانه ها منجر می‌شود و این امر موجب می‌شود پیوند و ائتلافی بدون نهاد میان رنج و امید شکل بگیرد و رسانه های حاشیه ای بتوانند در مقابل فرهنگ مسلط غرب، از فرهنگ های بومی حمایت کنند.

این عضو گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی به مرکز ستیزی و مخالفت دریدا با جنگ خلیج فارس، دفاع او از فلسطین اشاره کرد و گفت: از تمام این جنبه ها دریدا بسیار قابل خواندن است. ما بحث نوشتار دریدا را بسیار کج فهمیدیم، این بحث صرفا به معنای مکتوب نیست، بلکه متاثر از نگاهی هایدگری به وسیع ترین معنا است. او این نکته را هم در «آوا و پدیدار» و هم در «نوشتار و تفاوت» تاکید می کند. در سنت غربی ما در دنیای حضور یا گفتار هستیم. رسانه غایب است، حضور نیست. ما در دورانی زندگی می کنیم که تمام قلمروی زندگی مان باید به حوزه نوشتار فروکاسته شود. او هایدگر را نیز نقد می کند، زیرا معتقد است که تنفر هایدگر از رسانه ناشی از دید متافیزیکی اوست. او معتقد است که باید نگاهی ذات محورانه به رسانه داشت.

دکتر پورحسن در ادامه به اصطلاح پوئزیس یا فراآوردن در فلسفه ماقبل ارسطویی که مورد تفسیر هایدگر قرار گرفته اشاره کرد و گفت: این اصطلاح که در ضیافت افلاطون آمده، معنای دقیقش را نزد ارسطو می یابد. دریدا از همین اصطلاح برای بیان ماهیت رسانه استفاده می کند و معتقد است که رسانه گونه ای پوئزیس، فراآوردن، کشف، از مستوری به نامستوری آوردن است. این امر با تعرض عجین است، تعرض بحث جدیدی در فلسفه رسانه است. در تعرض سلطه را می بینیم، رسانه بر ما سلطه دارد، اما این همه اش به معنای منفی نیست. ما بخشی از رسانه ایم و می توانیم بر آن غلبه کنیم.

وی به معنای دیگر رسانه از دید دریدا تاکیدکرد و گفت: دریدا معتقد است که رسانه کنش است. فعالیتی بشری که فقط جنبه سلبی ندارد. اصولا سه رویکرد متفاوت به رسانه می توانیم قائل شویم، نخست دلدادگی به رسانه، در این حالت شیفته و فریفته رسانه ایم و نمی توان با آن نسبتی آزادانه برقرار کرد؛ دوم طرد و انزجار است، این نگاه هایدگر است که شاید به دلیل طبیعت روستایی اوست که در فلسفه اش نیز بازتاب یافته است و سوم نگاه خنثی به رسانه. دریدا معتقد است که نمی توان نگاه خنثی به رسانه داشت، او خودش از مواجهه آزاد با حقیقت رسانه دفاع می کند.

پورحسن سپس به بحث فن آوری از دید دریدا در رابطه با بحث تقابلی که او میان طبیعت و فرهنگ قائل می شود اشاره کرد و گفت: دریدا به جای فرهنگ، فن را می گذارد. دریدا هم بر خلاف هایدگر و هم بر خلاف هابرماس معتقد است که در مواجهه با فن آوری باید تفکری اصیل داشته باشیم، فن آوری انحراف نیست، بلکه شرط امکان حیات بشری است.

پورحسن در بخش دیگری از سخنانش به بحث معنا در رسانه از دید دریدا پرداخت و گفت: ذات رسانه در غیاب است، در رسانه با غیاب معنا و حرکتی از یک دال به دال دیگر مواجهیم، او به جای تقابل سوسور در بحث از دال و مدلول، از رابطه سه تایی میان نمود، مرجع و تفسیر سخن می گوید. او معتقد است که هر گونه مواجهه با رسانه همواره با فرآیند تفسیر یا خوانش همراه است. این تفسیر در افقی شکل می گیرد که گادامر بر آن تاکید می کند. خواندن الگوی ناب در حوزه رسانه است، مفهوم رسانه را باید به بطن تجربه از جهان ببریم.

پورحسن سپس به بحث شبح وارگی رسانه نزد دریدا که در کتاب «اشباح مارکس» او بیان شده پرداخت و گفت: شبح امری هست که هم هست و هم نیست. واقعیت شبح مجازی است، نمود این شبح امروز در حوزه رسانه تصویر است. این شبح در حال پرسه زدن است. شبح در این جا متوجه غیاب است، رسانه ها واقعیتی را شکل می دهند که واقعیت نیست، پس واقعیت مجازی است. آن ها تقلید از زندگی واقعی نیستند، اما دارند واقعیت را شکل می دهند. ما در رسانه با دیالکتیک بودن و نبودن که در هملت مطرح بود و به صورت شبح پدرشاه بر او ظاهر گشت مواجهیم.

دکتر پورحسن در پایان به بحث اخلاق رسانه نزد دریدا اشاره کرد و گفت: او معتقد است که از طریق تفسیری که از ذات رسانه می دهیم، می توانیم جهان را تغییر دهیم. او معتقد است که رسانه به مثابه ذات و حقیقتی است که ما را نجات می دهد. رسانه های امروز اخلاق نمادین را ترویج می کنند، در حالی که باید به اخلاق واقعی تغییر یابد.