روزنامه‌نگاری صلح، بلندگوی صداهای خاموش

روزنامه‌نگاری صلح، بلندگوی صداهای خاموش

اگر زمانی آگوست‌کنت، پدر جامعه‌شناسی نوین، معتقد بود که با علمی و صنعتی شدن جامعه از روحیه جنگ‌طلبانه آن کاسته‌ خواهد شد، اما گذشت زمان و پی هم آمدنِ جنگ‌های جهانی و منطقه‌ای، نشان داد که این پدیده انسانی را گویی پایانی نیست و تکنولوژی‌های نوین تنها شکل آن را تغییر داده‌ است. وقتی حضور رسانه‌ها در دوران مدرن اجتناب‌ناپذیر باشد، جنگ‌های مدرن هم بدون حضور آنها بی‌معناست. جوری که اگر برخوردی پوشش داده نشود انگار اتفاقی هم نیفتاده و رسانه‌ها علاقه زیادی به پوشش برخوردها (از هر نوعش) دارند.

روزنامه نگاری صلح

این به اهمیت ارزش برخورد در اخبار برمی‌گردد. دکتر والتر وارد(1967) در رساله دکتری‌اش به همین نکته اشاره دارد. او معتقد است ارزش برخورد[1] در کنار شهرت و دربرگیری بیشترین شانس را برای خبر شدن دارد. به عبارت دیگر، رسانه‌ها برای جلب توجه انبوه مخاطبان و برانگیختن احساسات و هیجان‌های آنان به تهیه و پخش اخبار خشونت‌ها می‌پردازند و به گفتمان‌های کشمکش‌محور، باور دارند. در این میان، سبک و روند غالب در رسانه‌ها که با پوشش زیادی از توجیهات عقلی حمایت می‌شود، پرداختن روزنامه‌نگاری به خشونت و جنگ است. دیامونک و مک‌دونالد می‌نویسند که درگیری و خشونت است که خبر می‌سازد و نه صلح! خبر به‌عنوان آنچه که هیجان‌انگیز و متفاوت باشد، شناخته می‌شود. مردمی که در کنار هم خوشبخت‌اند توجهی به مسائل عمومی ندارند. این خشونت است که قابلیت گزارش دارد و مسائل غیرخشونت‌آمیز خسته‌کننده‌اند.[2] حتی این ادعا مطرح می‌شود که اخبار جهانی تلویزیون باید مناقشه‌برانگیز باشد، وگرنه دیگر اخبار جهانی نخواهد بود.[3] با این حساب، گفتن از صلح در فضای جنگ‌زده امروز رسانه‌ها چه‌طور می‌تواند عملی شود؟ آیا رسانه‌ها با توجه به این میزان تاثیرگذاری، می‌توانند در زمینه‌سازی شکل‌گیری صلح هم موثر باشند؟

هرچند مقدمه برقراری صلح، شکل‌گیری فرهنگ آن است، اما نباید فراموش کرد که روزنامه‌نگاری امروز دنیا در انعکاس اخبار مربوط به وقایع برخی نکات را جا می‌گذارد. روزنامه‌نگاری صلح، خوش‌نشینِ همین جاهای خالی است. برای اینکه تمام توجه‌اش به مولفه‌هایی چون راه‌حل‌گرایی[4]، فرایندمداری[5]، حقیقت‌گرایی[6]و مردم‌گرایی[7]  در اخبار و گزارش‌هاست؛ یعنی رعایت این معیارها را به گزارشگران گوشزد می‌کند. چرا که هنرپیشه نقش منفی سریال‌ها و فیلم‌های درگیری‌های رسانه‌ای شده انسانی «خودِ جنگ» است!

بعد از جنگ اول خلیج فارس و همراهی بیشتر رسانه‌ها در جنگ، به‌تدریج مفهوم روزنامه‌نگاری صلح هم در ادبیات روزنامه‌نگاری وارد شد. چون از یک طرف تکنولوژی‌های جدید ارتباطی شکل ارائه وقایع توسط رسانه‌ها را تغییر داده و سرعت آن را بیشتر کردند و از طرف دیگر، بیشتر از قبل اربابان جنگ را به فکر استفاده از منافع آن خود انداختند. اما همین قدرت رسانه‌ای می‌تواند رویه دیگری نیز داشته باشد. وجهی که برخی روزنامه‌نگاران حاضر در جنگ‌هایی چون خلیج‌فارس و بوسنی بیشتر بر آن تاکید داشتند. آنها دیدند که تنها نمی‌توان در انعکاس وقایع جنگ به پوشش صرف اکتفا کرد و از خیر خیلی از فجایع جنگ گذشت. پس به نوعی عینیت مطلق و استفاده از منابع رسمی و پرداختن به شرایطی همچون آرایش نظامی، سلاح‌ها، استراتژی‌ها و...  در انعکاس گزارش‌ها را زیر سوال بردند و حتی تا آنجا پیش رفتند که ادعای طرفداری از مظلوم را پیش کشیدند. این امر از سوی دانشگاهیان با مخالفت‌های زیادی روبه‌رو شد و بیشتر به انعکاس صدای دوطرف درگیر تاکید کردند. بحث روی این نظر اولیه باعث به‌وجود آمدن نظرات جدیدی در حوزه روزنامه‌نگاری شد.

تمام بحث‌های طولانی-اما ناکافی، انتزاعی و غیرتجربی- مربوط به روزنامه‌نگاری صلح را می‌توان در «تعادل گزارشگری» خلاصه کرد. کسی با تمایلات و گرایش‌های خبرنگار مشکلی ندارد. شما حق دارید که پیرو یک حزب، سیاست، آیین، فرقه و ... باشید، اما فراموش نکنید که باید اجازه دهید منطق طرف‌های درگیر شنیده شود!

برای شیوه انعکاس صلح‌محور وقایع، نسخه‌های زیادی پیچیده شده است. کسانی همچون هاوارد، گالتونگ[8]  و لینچ و مک‌گلدریک[9] مدل‌های مختلفی را ابداع یا شرح داده‌اند. اما مشهورترین آن همان نگاه کلی‌ است که گالتونگ به نحوه انعکاس اخبار دارد، یعنی:

راه‌حل‌گرایی: ارائه راه‌حل‌های پیشنهادی و البته همراه با تیزهوشی و خلاقیت برای رفع درگیری وظیفه خبرنگار صلح است. پس به‌جای دامن‌ زدن به معرکه جنگ، روزنامه‌نگار باید به حل مسئله فکر کند.

فرایندمداری: اصولا هیچ اتفاقی نمی‌تواند بدون پیش‌زمینه نمی‌تواند باشد. پس خبرنگار نباید زمینه‌های تاریخی و فرهنگی پیدایش رفتارهای خاص را در گزارشش نادیده بگیرد. با این کار روابط و رفتارها شکلی منظم و منطقی به خود می‌گیرند. مهم نیست که این منطق چه‌قدر از نظر برخی بی‌منطق است. مهم آن است که شما در پردازش اخبار تعارض‌ها به اصل فرایندمداری چه‌قدر پایبند بوده‌اید و ذهن مخاطب را در فهم اوضاع آماده کرده‌اید.

حقیقت‌گرایی: در اینجا با وجه فلسفی و آسمانی حقیقت ما را کاری نیست. فقط نباید یادمان برود که ناراستی و کتمان وقایع یکی از ویژگی‌های زمان درگیری است. آنها را پیدا کنیم و در کارمان بیاوریم. ولی فقط سراغ دروغ‌های یک طرف درگیری نرویم. مسلم بدانیم که در جنگ چون نیک بنگیرید همه تزویر می‌کنند. دنبال اطلاعات واقعی و حقیقی باشیم. تجربه تا امروز نشان داده که منابع رسمی زمان درگیری هیچ‌ علاقه‌ای به حقیقت ندارند.

مردم‌گرایی: یکی از منابع جایگزین خود مردم هستند. کسانی که بیشترین بار جنگ را به دوش می‌کشند. نقل‌قول‌های رنج‌آلود آنان گزارش‌مان را زنده و موثر‌تر می‌کند. همچنین در کنار توجه به آنان بعنوان گروه‌های صلح‌طلب باید بلندگوی صداهای خاموش شدن را در دستور کارمان قرار دهیم.

اگر آبی رنگ صلح باشد، می‌توان به روزنامه‌نگاری صلح گفت «روزنامه‌نگاری آبی»؛ شیوه‌ای جایگزین در پوشش و چارچوب‌بندی اخبار که برعکس گفته اول یادداشت نه تنها بحثی لوکس محسوب نمی‌شود، بلکه شناخت موازین آن در جوامعی مثل ایران بسیار ضروری می‌نماید.

 


[] Conflict

[2] Diamond, L. MacDonald, J (1996), Multi-track diplomacy: a systems approach to peace, CT: Kumarian Press, p.124

[3]  سمتی، محمدمهدی،(1385). عصر سی‌.ان.ان و هالیوود، نشر نی، صفحه 40

[4] Solution oriented approach

[5] Process oriented approach

[6] Truth oriented approach

[7] People oriented approach

[8] Galtung, Johan, (2003).'Peace Journalism' Media Asia, Vol 30, NO 3

[9] Lynch, j. Mc.Goldrick, A (2005). Peace journalism, London, Hawthorn Press