تهرانیان و نظریه پارازیت در مقابل ارتباط

تهرانیان و نظریه پارازیت در مقابل ارتباط

پرفسور مجید تهرانیان که در آستانه هفتاد و پنج سالگی(1391-1316) در آمریکا درگذشت، از معتبرترین و شاخص ترین نظریه پردازان و محققان ایرانی ارتباطات در عرصه بین الملل است. نام او در حوزه مطالعات ارتباطات و توسعه که از جمله بخش های جوان و جهان گیر و پردامنه ارتباطات است، برجسته و ماندگار است. او خود را متعلق به نسل دوم نظریه پردازانی می‌داند که با الهام از نظریه های وابستگی میان توسعه و توسعه نیافتگی نسبت به نقش رسانه ها برخورد انتقاد آمیزتری داشته‌اند. این نسل که اندیشمندانی چون اورت راجرز، هربرت شیلر، پائلو فریره و بلتان و مجید تهرانیان را دربر می‌گیرد، پس از نسل اول نظریه پردازان ارتباطات و توسعه قرار می‌گیرند. نسل اول  بیشتر قائل به نقش خوش بینانه رسانه ها به عنوان محرک نوسازی بود و  اندیشمندانی چون ویلبرشرام، دانیل لرنر، لوسین پای، دیوید مک کله لند، فردریک فرای  و حتی اورت راجرز را شامل می‌شد.

تهرانیان از آغاز تا فرجام مطالعاتش به رغم نوآوری های فراوان دارای ثبات اندیشه در کاربست مفهومی همه جانبه و غیرمادی از توسعه است و بر پایه همان مفهوم نو و غیر کلیشه ای نقش واقعی و موثر ارتباطات را در فرایند ها پی می‌گیرد. او در نخستین گام های سامان دهی به مطالعات توسعه و ارتباطات در ایران که در دهه 50 با تاسیس «پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران» و اجرای طرح «نقش رسانه ها در پشتیبانی توسعه ملی ایران» برداشت با نقد جامعه جدید صنعتی کوشید مفهوم توسعه را در درون فرهنگ های سنتی بجوید. به نظر او در آن دوران اگر بخواهیم طرحی نو برای توسعه در اندازیم باید تعریف آن را از دنیاهای انسانی آغاز کنیم که «صرف نظر از خوراک و پوشاک و مسکن به مسائل معنوی انسان نیز می‌پردازد.» 

از نظر تهرانیان جریان توسعه طبیعتا مستلزم افزایش ظرفیت تولیدی هست ولی این شرط لازم است و کافی نیست. در نهایت امر شکل استفاده از این ظرفیت تولیدی است که می‌تواند سطح و محتوای پیشرفت معنوی در جامعه ای را تعیین کند و این شکل، تابعی از نظام ارزشی هر جامعه است. به این ترتیب او نتیجه می‌گیرد که «آن راهبرد توسعه ای که اولویت را به گسترش ظرفیت های انسان و نهادی های اجتماعی بدهد، از راهبردی که پیشینگی را به توسعه ظرفیت های تولیدی می‌بخشید موثرتر و انسانی تر عمل می‌کند.» دکتر تهرانیان با این پیش فرض ها به تعبیر خود کوشید که «واژه توسعه ملی را در خارج از چارچوب مفاهیم مادی گرای وارداتی تعریف کند» و آن را مفهومی بداند که «به بالا رفتن ظرفیت های مادی و معنوی نظام ملی و رسیدن به سطوحی جدی از پیچیدگی، نظم و نوآوری منجر می‌شود.»

او در آخرین آثار نظری اش نیز از همین مبنا و سوگیری دور نشده است. بیش از دو دهه بعد از آن تحقیقات، تعاریف جدید او از ارتباطات و توسعه باز همان حال و هوای نخستین را دارد. این رویکرد های واپسین او به توسعه و ارتباطات است:

' ارتباطات و توسعه مفاهیمی بدون مرزهای دقیق و مشخص هستند، از این رو نیازمند آنند که برخی تعاریف علمی درباره آن ها ارائه شود. می‌توان ارتباطات را به عنوان روند تبادل مفاهیم از طریق علایم گفتاری و غیرگفتاری در نظر گرفت که از طریق جهان بینی ها، فرهنگ ها، محتوا و  مجاری ارتباطاتی تحقق می‌یابد'. این تعریف با تمرکز بیشتر بر صورت بندی های ذهنی، نحوه بیان فرهنگی( گفتاری و دیداری)، محتوای پیام ها و هم چنین مجاری ارتباطی از ارتباطات نخستین (روابط بین افراد) تا گروه های ثانوی(سازمانی)، و سومین (باواسطه) با محور قرار دادن صرف رسانه ها به عنوان سخت افزار دور می‌شود. بنا به این تعریف نقش رسانه های کنونی با تمام اهمیت آن در چاچوب وسیع تر ارتباطات انسانی قرار می‌گیرد. تا کنون آثار و نوشته های پیشین در عرصه ارتباطات توسعه با نادیده انگاشتن شبکه های ارتباطی سازمانی و روابط میان فردی از جمله پیوندهای مهم و حیاتی نظیر شبکه های سنتی و مذهبی عمدتا نقش محوری در ارتباطات را بر رسانه ها متکی می‌کرده اند.

در این رویکرد توسعه نیز به معنی فرایند ارتقای یک نظام اجتماعی جهت برآوردن نیازهای فزاینده عمومی و نیل به سطوح بالاتری از بهبود رفاه مادی و معنوی تعریف می‌شود. این تعریف تا حدی با مفهوم کلاسیک توسعه که آن را به صورت روندی جهانی، گریز ناپذیر و بطور کلی مثبت تلقی می‌کند، تفاوت دارد. مفهوم کلاسیک توسعه که بیشتر مبتنی بر مبانی تکامل زیستی است با بهره گیری از یک استعاره ارگانیک دلالت بر دستیابی فزاینده جامعه به سطوح بالاتری از تمایز و پیچیدگی و یکپارچگی و نظم دارد. این دسته از مفاهیم عمدتا بر افزایش فزاینده مجموعه ای از شاخص های اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی که کاربردهایی جهان شمول و عام دارند مبتنی است.

بعضی از این شاخص ها درآمد سرانه، بهره وری صنعتی، شهر نشینی ، تعداد باسوادان، امید به زندگی، تعداد دستگاه تلویزیون در هر هزار نفر جمعیت و نظایر آن تعریف شده اند. تعریف پیشنهادی بدون آنکه سنجه کمی را رد کند، جهان شمولی این شاخص ها را بدون توجه به خصوصیات و شرایط خاص زیر سوال می‌برد و عوامل تحقق توسعه را از مقوله های برون زا و سخت افزارانه به آگاهی های درون زا و نرم افزارانه در توسعه تغییر می‌دهد. این به آن سبب است که در بسیاری از کشورهای کم تر توسعه یافته، رشد سریع برخی از شاخص های توسعه مانند تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه اغلب موجب آلودگی محیط زیست، توزیع نابسامان و نادرست درآمد ها، و بروز ناهنجاری های شدید اجتماعی و روانی شده است.

در واقع مطالعات اخیر توسعه به این رهیافت منجر شده است که به جای تاکید بیش از حد بر بازده های مادی باید بر ابعاد انسانی بیشتر  تاکید کرد. از این رو در فرایند توسعه اگر عواملی مانند تعداد باسوادان، امید به زندگی، شاخص توزیع درآمد، میزان دسترسی به امکانات و تسهیلات بهداشتی و آموزشی در نظر گرفته شود، موقعیت و مرتبه توسعه ای کشورها در قیاس با طبقه بندی سنتی درآمدهای سرانه متفاوت خواهد بود. تهرانیان برای تببین این مفهوم توسعه و به تبع آن ارتباطات، مقوله های مخالف آن ها را تعریف می‌کند: خلاف مقوله ارتباطات ، مقوله سکوت و یا پارازیت است، درحالی که زوال را می‌توان به عنوان مخالف توسعه در نظر گرفت.

سکوت  به طور اساسی بر دونوع ارتباطی و غیر ارتباطی است. زمانی که در عمل هیچ تماسی بین دو فرد، ملت، یا فرهنگ وجود ندارد، سکوت امری بدون معنی و مفهوم تلقی می‌شود، اما زمانی که سکوت به عنوان تلاشی آگاهانه جهت رساندن تایید، عدم تایید، یا نادیده گرفتن به کار می‌رود امری با مفهوم و معنی دار تلقی می‌شود. پارازیت را می‌توان پدیده ای مشابه الکتریسیته ثابت در محیط دید که موجب اختلال در جریان معنی دار پیام ها می‌شود. زوال به معنای نزول ظرفیت یک نظام جهت برآوردن  نیازهای مفروض و خاص است. زوال اقتصادی حاکی از نزول ظرفیت تولیدی و زوال اجتماعی و سیاسی حاکی از نزول ظرفیت یک نظام ملی برای پاسخگویی به نیازهای مفروض شهروندان آن است. زمانی که توقعات فزاینده به گونه قابل مشاهده ای از سطح درآمدهای فزاینده پیشی گیرد وضعی که در بسیاری از کشورهای کم تر توسعه یافته حاکم است ممکن است سرخوردگی، خشونت و سرکوب سیاسی به دنبال داشته باشد.

سرکوب اغلب زمانی صورت می‌پذیرد که سطح تحرک سیاسی از نهادی های مشارکت سیاسی پیشی گرفته باشد. در چنین شرایطی، زوال سیاسی ممکن است به عنوان پیامد ناتوانی نظام سیاسی در هدایت توقعات عمومی به مجاری ارتباطات سیاسی و ایجاد وفاق جمعی تعریف شود. از آنجا که دموکراسی در دنیای امروز به صورت خواسته ای همگانی و فراگیر در آمده است، می‌توان دستیابی به این خواسته را به طور اساسی در پارادایم ارتباطات  و توسعه دنبال کرد. در واقع  پارازیت ها و اختلالات شدید ارتباطی موجب کند شدن روند توسعه سیاسی و در نهایت انواع دیگر توسعه می‌شوند. به این سبب می‌توان دموکراسی را به عنوان عامل پیوند دهنده مفاهیم ارتباطات و توسعه به کار برد. در این پارادایم تهرانیان سه نسبت میان ارتباطات و توسعه تعریف می‌کند:

اول «توسعه ارتباطات» که می‌تواند به عنوان گسترش ظرفیت مجازی نظام ارتباطی قلمداد شود. دوم «توسعه به وسیله  ارتباطات» به معنای  به‏کارگیری ظرفیت های ارتباطی در جهت ارائه خدمات اجتماعیی مانند آموزش از راه دور، پزشکی از راه دور، کتاب خانه از راه دور، بانکداری از راه دور، و غیره به همراه خدمات معمول و سنتی است. سوم «توسعه برای ارتباطات»  که بر ارتباط مستقل از قدرت و متکی بر گفت و گو میان دولت و جامعه مدنی مبتنی است و مبنای تصمیم گیریهای عمومی را در توجه به عقلانیت ارتباطی به جای عقلانیت ابزاری می‌داند. برپایه  نقش و سهم دموکراسی  در تعریف ارائه شده توسط دکتر تهرانیان «ارتباطات توسعه» در برگیرنده گونه ای از ارتباطات است که  افزایش سطح مردم سالاری اقتصادی یعنی اشتغال مولد، افزایش سطح مردم سالاری سیاسی یعنی دسترسی و مشارکت، افزایش سطح مردمسالاری اجتماعی یعنی گسترش فرصت ها و افزایش سطح مردم سالاری فرهنگی یعنی کثرت گرایی را هدف قرار داده باشد.

تهرانیان به مسایل توسعه، ارتباطات و رسانه ها از همان سال های دور تا سال های آخر حیاتش که بیماری حاد افسردگی توان ارتباطی او را تحلیل برد، نگاهی فراسوی حوزه های محدود علمی داشت. در نگاه او ارتباطات در قالب فناوری ها و رسانه ها باقی نمی ماند و صورت های جدید و قدیم آن در کنار همدیگر معنا می‌یافت. سرزدن تهرانیان از ارتباطات به فرهنگ و جامعه و اقتصاد و تاریخ و نگاه از آن عرصه ها به ارتباطات، رهیافت ها و دستاورد های فراوان علمی و تجربی را به جا گذاشته است که هم چنان خواندنی و پرسش برانگیزند.