• دکتر تژا میرفخرایی
  • 1391-05-11 03:33:00
  • کد مطلب : 3554
اسطوره رسانه‌ای المپیک

در 1986 یونسکو تحقیقی را سازمان داد که مجری آن یکی از اساتید دانشگاه دولتی سان دیاگو به نام مایکل ریل بود. نتیجه این تحقیق گسترده که با همکاری  6 استاد بین المللی دیگر انجام شده بود در گزارشی 362 صفحه ای ارائه گردید (این گزارش بصورت کتاب چاپ نشده است). گزارش تحقیقی مزبور بازیهای المپیک و رابطه ورزش و رسانه را در چهارچوب یک نظریه گسترده مورد بررسی قرار داد؛ المپیک به مثابه مراسمی اسطوره‌ای.

در 1986 یونسکو تحقیقی را سازمان داد که مجری آن یکی از اساتید دانشگاه دولتی سان دیاگو به نام مایکل ریل بود. نتیجه این تحقیق گسترده که با همکاری  6 استاد بین المللی دیگر انجام شده بود در گزارشی 362 صفحه ای ارائه گردید (این گزارش بصورت کتاب چاپ نشده است). گزارش تحقیقی مزبور بازیهای المپیک و رابطه ورزش و رسانه را در چهارچوب یک نظریه گسترده مورد بررسی قرار داد؛ المپیک به مثابه مراسمی اسطوره‌ای.

تلاش من در مقاله حاضر بر آن است تا خلاصه ای از چهارچوب نظری تحقیق مایکل ریل را ارائه دهم. از نظرمایکل ریل تمامیت رابطه 'المپیک' و 'رسانه' به بهترین شکلی تنها و تنها در چهارچوب نظریه های مرتبط با 'مراسم' و 'اسطوره' قابل تحلیل است. 'مراسم' مفهومی است که عمدتا از مردم شناسی نشأت گرفته است و کارکردهایی خاص در ساختار فرهنگی و اجتماعی قبایل داشته و بطور مشخص جایگاه ویژه ای برای انتقال فرهنگ به اعضا دارد. به این ترتیب المپیک به مثابه یک 'مراسم' مفهومی قدیمی و کهنه است، اما ابعاد آن گسترش خاصی پیدا کرده است که هرگز در تاریخ بشریت شاهد آن نبوده ایم. ریل اعتقاد دارد که بررسی المپیک به مثابه یک مراسم اسطوره ای می‌تواند شامل ابعاد مختلفی همچون تکنولوژی، متن، تفسیر و ایدئولوژی شود.

مایکل ریل از قول برین و کورکوران توضیح می‌دهد که اصلی ترین و عمده ترین کارکرد اسطوره 'سازمان دادن به معنا در یک فرهنگ' است. دقیقا در راستا ی همین تعریف از اسطوره است که می‌توان چهار کارکرد برای اسطوره و اسطوره پردازی در جوامع انسانی قائل شد. اولا اسطوره یک نظام نگرشی برای اعضای جامعه فراهم می‌کند. اسطوره همچنین از طریق داستان‌سرایی درباره قهرمانان اسطوره ای، مدل های تقلیدی مناسبی را برای اعضای یک فرهنگ فراهم می‌آورد. علاوه بر این، اسطوره ابزار مناسبی برای بازنمایی چالش های اجتماعی و فرهنگی است و بالاخره آن‌که اسطوره تاریخ ملی یا منطقه ای و در نهایت جهانی را برای اعضای یک فرهنگ مشخص قابل درک می‌سازد، و بنابراین اسطوره نقشی کلیدی در ایجاد هویت های جمعی در جوامع مختلف بر عهده دارد. به نظر مایکل ریل هیچ مراسمی در طول تاریخ بشریت نتوانسته به خوبی المپیک همه این کارکردها را به نحوی شایسته ایفا نماید.

فراهم آوردن یک نظام ادراکی به معنای تولید یک 'فهم مشترک اجتماعی' است. دقیقا در همین رابطه است که مالینوفسکی مردم شناس کارکرد گرا در مطالعه جوامع ابتدایی اسطوره را بدنه ایی روایی تعریف می‌کند که باورها را منتقل ساخته ، مراسم مختلف فرهنگی را تعریف و نقشه ای از نظم اجتماعی ترسیم می‌کنند. رسانه ها از طریق به تصویر کشیدن مراسم المپیک تصاویری ذهنی و نگرش هایی ایجاد می‌کنند که الزاما جهانی است. به نظر ریل، المپیک به مردم جهان کمک می‌کند تا بتوانند تصویری روشن از 'جهان' در ذهن ترسیم نمایند. البته در اینجا ریل بدون آن‌که بحث 'ترش' بازنمایی رسانه‌ای را رد کند، دقیقا وارد این بحث نمی شود و به نوعی آن‌را مسکوت می‌گذارد.

المپیک برای مخاطبان میلیونی رسانه ای خود در سراسر جهان قهرمانانی را به تصویر می‌کشد تا آنان موفق به تقلید از این قهرمانان گردند. در اینجا نیز ریل بحثی درباره فرهنگ رفتاری این قهرمانان نمی‌کند تا نشان دهد که این قهرمانان در چهارچوب فرهنگ های مسلط جهان معنا پیدا می‌کنند. دقیقا در چنین مقاطعی است که می‌توان تفاوت نگرشی تحقیق ریل با مثلا درک بارت از اسطوره سازی نوین رسانه‌ای را درک کرد. بنابراین می‌توان با تلفیق درک بارت و سایرنظریه پردازان، تحلیلی انتقادی از المپیک به مثابه مراسمی اسطوره ای نیز ارائه کرد. ریل به‌درستی اعتقاد دارد که توان رسانه ها در بازنمایی قهرمانانی که بوسیله میلیون ها انسان مورد تقلید قرار می‌گیرند اساسا بوسیله یک تحقیق کمی رفتار گرایانه قابل سنجش نیست و بسیار فراتر از آن چیزی است که تحقیقات کمی قادر به 'اثبات' آن هستند. ابعاد تاثیر گذاری المپیک به مثابه یک مراسم بسیار بیشتر از آن چیزی است که در تصور رفتار گرایان می‌گنجد.

از نظر ریل رسانه ها همچنین از طریق بازنمایی بازی‌های المپیک می‌توانند چالش های بزرگ جهانی مانند تضادهای موجود بین ابرقدرت ها را به نوعی به تصویر کشند. در زمانی که ریل تحقیق خود را انجام می‌داد این تضاد بین غرب و شرق، آمریکا و شوروی سابق قابل مشاهده بود، ولی به نظر من امروز این چالش بین قدرت های اقتصادی قدیمی و نوظهور همچون چین و کره قابل تبیین است.

بالاخره ریل توضیح می‌دهد که المپیک به مثابه یک مراسم اسطوره ای قادر است تا درکی تاریخی از جهان امروز و چگونگی تحول آن بوجود آورد. المپیک خود ریشه در تاریخی باستانی دارد و آغاز آن به اسطوره های یونانی باز می‌گردد. یونانی که همیشه و در همه حال نقطه اغاز فرهنگ و تمدن غرب محسوب می‌شود و کتابی در دانشگاه های اروپایی یا آمریکایی نیست که نقطه پیدایش غرب امروزین را در یونان باستان جستجو نکند. البته ریل کمتر بر این سنت تاریخی غربی المپیک تاکید می‌کند بلکه تنها مطرح می‌سازد که مراسم المپیک قادر است تا تاریخی پیوسته را به نیمی از جهان  نوین منتقل سازد. اعتقاد من بر این است که مراسم المپیک بخشی گسست ناپذیر از نو گرایی و جهان نوینی است که تلاش در ایجاد ساختارهایی اقتصادی و سیاسی جهانی دارد. بازنمایی مراسم المپیک بوسیله رسانه ها بخشی از فرایند جهانی شدن محسوب می‌شود و هر چهار کارکرد مورد نظر ریل تنها در همین رابطه معنا می‌دهد.

با آن‌که ریل را عمدتا یک نظریه پرداز انتقادی محسوب می‌کنند، وی در این تحقیق خود، درکی محدود و کارکردگرایانه از اسطوره را ارائه می‌کند. در ضمن آنچه ریل کمتر مورد بررسی خود قرار می‌دهد نقش مراسم در نزدیک کردن اعضای یک جامعه به یکدیگر است. در مردم شناسی همیشه توضیح داده می‌شود که همه فرهنگ ها مراسمی مشترک را برای نزدیک کردن اعضا به یکدیگر تدارک می‌بینند. برای مثال در شب عید همه ما مراسمی مشترک را برگزار می‌کنیم و از این زاویه از فقیر و غنی به یکدیگر نزدیک می‌شویم. ماهی قرمز، آینه، هفت سین و اسکناس های نو در لای صفحات قران. همه ما می‌دانیم که آن‌شب در همه خانه های ایران زمین همه مردم مراسمی یکسان را برگزار می‌کنند و همین مسئله به ما کمک می‌کند تا خود را به عنوان عضوی از این فرهنگ و ملت تصور کنیم. المپیک مراسمی است که توانسته مردم جهان را در پای تلویزیون های خود جمع نماید و به این ترتیب همه ما قادر می‌شویم به هنگام تماشای مارک اسپنسر ها و نادیا کمانچی ها، خود را عضوی از این فرهنگ مشترک جهانی تصور نمائیم. از یک زاویه کارکردگرایانه این به یک معنا است ولی از یک زاویه انتقادی این مسئله می‌تواند معانی دیگری در لایه های دیگری از متن رسانه ای نیز در بر داشته باشد.

برای  آن‌که با توجه به کار ریل تحقیقی را در رابطه با بازنمایی المپیک به مثابه یک مراسم اسطوره ای و جهانی اجرا کرد می‌توان سئوال کرد که بازنمایی المپیک به‌وسیله رسانه‌ها چه نقشی در یک فرهنگ مشخص داشته و قهرمانان ورزشی چگونه به‌وسیله رسانه ها خلق می‌شوند وبر کدام خصوصیات آنها تاکید می‌گردد؟ همچنین می‌توان سئوال کرد که کدام رسانه ها در چه فرهنگی بر چه نوع داستان هایی از المپیک تمرکز می‌نمایند؟ تمرکزغریب رسانه ها و مخصوصا تلویزیون بر لحظات 'بیادماندنی' ورزشی نیز البته جایگاه ویژه ای در چنین تحقیقی می‌تواند داشته باشد. مخصوصا آن‌که این لحظات معمولا به شکلی شمایلی یا ایکونیک بازنمایی می‌شوند. از آنجا که لحظات بیادماندنی در همه حال بوسیله قهرمانان و شخصیت های ورزشی بوجود می‌آیند، تحلیل چگونگی بازنمایی این قهرمانان به مثابه شمایل های اصلی یک مراسم اسطوره ای می‌تواند جایگاه ویژه ای در چنین تحقیقی داشته باشد.