• فاطمه کمالی چیرانی
  • 1389-06-07 08:31:00
  • کد مطلب : 3276
روزنامه‌نگاری در خدمت جنگ

وقتی بغداد در نهمین روز آوریل سال 2003 در شعله‌های آتش می‌سوخت و نیروهای نظامی آمریکا و قوای موتلفه (متشکل از نظامیان برخی کشورهای اروپایی) خود را به مجسمه صدام می‌رساندند تا آن را منهدم کنند، این صدای گرگ کلی (Greg Kelley) بود که به گزارش زنده این صحنه می‌پرداخت. گرگ کلی از روزنامه‌نگاران فاکس نیوز بود که در کنار گروه نظامی که با آن همراه شده بود...

وقتی بغداد در نهمین روز آوریل سال 2003 در شعله‌های آتش می‌سوخت و نیروهای نظامی آمریکا و قوای موتلفه (متشکل از نظامیان برخی کشورهای اروپایی) خود را به مجسمه صدام می‌رساندند تا آن را منهدم کنند، این صدای گرگ کلی (Greg Kelley) بود که به گزارش زنده این صحنه می‌پرداخت. گرگ کلی از روزنامه‌نگاران فاکس نیوز بود که در کنار گروه نظامی که با آن همراه شده بود و به گزارش لحظه به لحظه تصویری از سقوط بغداد می‌پرداخت. به این ترتیب مخاطبانی در هزار سوی جهان می‌توانستند با پیگیری اخبار از تلویزیون یا وب سیات خبری فاکس نیوز، خود را شریک وقایع جنگ بدانند و از مزایای 'روزنامه‌نگاری همراه' (Embedded Journalism) - که برای اولین بار در حد و اندازه‌های واقعی خود در جنگ عراق نمایان شده بود - لذت ببرند. روزنامه‌نگاری همراه نوعی از روزنامه‌نگاری است که در پوشش خبری جنگ 2003 عراق به کار گرفته شد. دولت جورج دبلیو بوش و در راس آن، پنتاگون از این روش برای پوشش خبری حوادث جنگ عراق استفاده کردند تا روزنامه‌نگاران را 'در واحدهای نظامی معین' به 'خطوط اول جبهه' بفرستند. این 'خبرنگاران' و 'فیلم‌برداران'، روزنامه‌نگاران همراه نامیده می‌شدند و حوادث را 'به طور زنده' پوشش می‌دادند. مقاله حاضر تلاش دارد تا با بررسی شیوه‌های مختلف آمریکا در پوشش خبری حوادث جنگی، نگاهی انتقادی به آخرین روش روزنامه‌نگاری جنگ، یعنی روزنامه‌نگاری همراه، داشته باشد.

روش‌های مورد استفاده قبل از روش همراه

جنگ پدیده ای است که همواره نیروی زیادی از دولت‌ها و حکومت‌ها گرفته است. آنها از یک سو مجبورند به تامین تجهیزات نظامی و نیروی انسانی در جبهه‌ها بپردازند و از سوی دیگر به این امر دقت کنند که کدام دسته از اخبار مناطق جنگی بین مردم منتشر شود. اگر چه امروزه بیشتر دولت‌های دمکراتیک به آزادی بیان و انتشار شفاف اطلاعات احترام می‌گذارند اما زمانی که صحبت از پوشش خبری یک بحران اجتماعی به میان می‌آید تمام شعارها رنگ می‌بازند و دولت‌ها قبل از هر چیز سعی می‌کنند از متشنج شدن اوضاع و فشار افکار عمومی که ممکن است در جریان شکست‌ها و کشته‌های جنگی مضاعف شود، بکاهند. ممانعت از تکثیر اخبار شکست‌های جنگی در گذشته بیشتر وجود داشته است؛ امروز با دمکراتیک‌ترین ساز و کارهای خبر رسانی نیز به روشنی می‌توان رد پای سانسور و اعمال نظر افراد دولتی و نظامی را در فرایند جمع آوری اخبار جنگ مشاهده کرد.

روزنامه‌نگاری شوونیستی در هنگام جنگ

نیروی نظامی آمریکا و رسانه‌های آمریکایی در پوشش خبری حوادث جنگی همواره هماهنگی قابل تاملی داشته اند. در واقع، روزنامه‌نگاری شوونیستی (Jingoistic) از بعد از پیروزی انقلاب آمریکا وجود داشته است. در جنگ آمریکا -مکزیک که در سال 1832 اتفاق افتاد، روند تولید خبر چنان با طرفداری غیر منطقی از توان نظامی آمریکایی‌ها پیش رفت که برخی موارد به دور از وقایع واقعی جنگ مردم تنها درباره توانایی‌های نظامی آمریکا می‌شنیدند تا اخبار روز صحنه‌های جنگ. به این ترتیب، رسانه‌های خبری نیویورک تصمیم گرفتند به دور از ملاحظات میهنی به تاسیس یک خبرگزاری دست بزنند که اخبار جنگ را با بالاترین سرعت به رسانه‌ها بفروشد و این امر در نهایت منجر به تاسیس خبرگزاری آاسوشیتدپرس شد.

اگر چه با مرور زمان ساز و کاری برای به دست آوردن اخبار صحیح از مناطق جنگی اندیشیده شد اما رسانه‌های آمریکایی روزنامه‌نگاران را طوری تربیت کردند تا جهت گیری شوونیستی خود را در پوشش خبری جنگ‌های مربوط به آمریکا داشته باشند. روزنامه‌نگاری زرد وطن پرستانه یکی از انواع روزنامه‌نگاری هایی است که در جنگ اسپانیا - آمریکا مورد استفاده قرار گرفت و آن را می‌توان به عنوان یک نمونه از روزنامه‌نگاری‌های جهت‌گیرانه آمریکا در نظر گرفت. ارنی پیل (Ernie Pyle) که یکی از خبرنگاران معروف در جنگ جهانی دوم بود و به پوشش خبری فعالیت‌های ارتش آمریکا می‌پرداخت نیز از نمونه‌‌های جالب تاریخ روزنامه‌نگاری وطن پرستانه آمریکا است. او رسما خود را یکی از اعضای ارتش آمریکا معرفی می‌کرد.

سانسور  از اجزای جدانشدنی روزنامه‌نگاری جنگ

سابقه نظامی‌گرایی در خبرنگاری زمان جنگ باعث شد تا سانسور به یکی از ارکان جدا نشدنی همکاری میان نیرو‌های نظامی و رسانه‌ها تبدیل شود. گزارشگران در ماجرای حملة نظامی آمریکا به گرانادا (Granada) در 1983، اجازة حضور در مناطق جنگی را داشتند، اما خبرها قبل از این‌که منتشر شوند توسط فرماندهان جنگی سانسور می‌شدند. به این ترتیب شاید بتوان گفت سانسور پس از تولید، با شروع حمله نظامی آمریکا به گرانادا آغاز و باعث شد تا نفوذ رسانه‌ها به جبهه‌های نبرد در جنگ‌های آینده ( همچون جنگ اول خلیج فارس) کمتر شود.

روش پرس پول (Press Pool)، برای نخستین بار در جریان حمله نظامی آمریکا به گرانادا به کار گرفته شد، در این روش نیروی نظامی عملا در تهیه خبر همکاری می‌کرد. در این روش یک گزارشگر یا خبرنگار به نمایندگی از سایر رسانه‌ها در مناطق نظامی حضور می‌یافت و مشاهدات او مبنای تهیه گزارش‌ها و اخبار دیگران قرارمی‌گرفت. از آنجا که فرماندهان نظامی باید ملزومات خبرنگاران را با خود به صحنه می‌بردند و به این ترتیب زمانی را برای این کار اختصاص می‌دادند، این روش  مشکلاتی را به‌وجود آورد؛ در واقع آنها باید به طور همزمان به پوشش خبری رسانه‌ای، نیازهای پرس پول و در گیری در منازعات جنگی رسیدگی می‌کردند که برایشان انجام چند کار بسیار سخت بود. علاوه بر این خود خبرنگاران نیز از اینکه مرتب زیر ذره بین یک فرمانده بودند و وسایل مورد نیازشان با صلاحدید او تهیه می‌شود دل خوشی نداشتند. روش پرس پول در جنگ اول خلیج فارس هم به‌ کار رفت.

ریشه‌های همراه کردن روزنامه‌نگاران با  نظامیان را در سه دهه قبل، یعنی جنگ فالکلند (میان بریتانیا و آرژانتین در سال 1982) نیز می‌توان مشاهده کرد. بنا بر تحقیقات مک کورماک و دیگران (2005: 384 و 385) در جنگ فالکلند 'خبرنگاران با کشتی‌های نیروی دریایی سلطنتی به سوی جنوب سفر می‌کردند، کشتی‌های مشابهی نیز گزارشگران را از جزایر فالکلند به آتلانتیک جنوبی حمل می‌کردند'. در جنگ بوسنی و تا حدودی در جنگ افغانستان که در سال 2002 به وقوع پیوست نیز روشی مانند روش روزنامه‌نگاری همراه به کار گرفته شد، اما  پدیده روزنامه‌نگاری همراه به طور رسمی در جنگ 2003 عراق معرفی و به روزنامه‌نگاران رسانه‌ها اعلام شد تا برای نام نویسی اقدام کنند. در این مورد خاص حکومت آمریکا مهم‌ترین حامی سیستم روزنامه‌نگاری همراه بود. چنان که برایان وایتمن - مشاور استراتژیک وزارت دفاع دولت بوش- از روزنامه‌نگاری همراه به مثابه 'فرصتی برای اعتماد سازی و بسط فهم عملیات استاندارد سازی خبر' یاد کرد. به این ترتیب ارتش آمریکا روزنامه‌نگارانی که نماینده رسانه خود بودند را ثبت نام می‌کرد تا آنها را با گروه‌های جنگی (هوایی، زمینی و دریایی) همراه کند. در این فرایند اگر چه هر روزنامه‌نگاری می‌توانست تقاضای ثبت نام کند اما این به این معنی نبود که تقاضایش مورد قبول نیز واقع می‌شود. بسیاری از رسانه‌های عربی متقاضی حضور در سیستم همراه بودند اما موفق نشدند روزنامه‌نگاران خود را با این سیستم به جبهه‌های نبرد بفرستند.

روزنامه‌نگاری همراه چیست؟

حکومت آمریکا روزنامه‌نگاری همراه را 'زندگی کردن، خوردن و جابه‌جا شدن در منازعات جنگی با گروهانی که (روزنامه‌نگار) با آن همراه شده است' معرفی می‌کند (سازمان اطلاعات خبری دفاعی آمریکا، 2003). در مورد تعداد خبرنگاران همراه، در جنگ 2003 عراق آمارهای متفاوتی وجود دارد. برخی از منابع آن‌ها را 'بیش از 500 نفر' شمرده اند. در مطالعه ای که ادی و دیگران (Aday et al.) در سال 2005 انجام داده‌اند آنها را 'نزدیک به 600 نفر' دانسته‌اند و برخی منابع دیگر این تعداد را '700' تا '775 روزنامه‌نگار، عکاس خبری و فیلم‌بردار' ذکر کرده‌اند.

مروری بر سند سیاست‌های وزارت دفاع درباره همراه کردن روزنامه‌نگاران در یگان‌های نظامی نشان می‌دهد که وظایف روزنامه‌نگاران همراه در جهت منافع وزارت دفاع آمریکا پیش بینی شده است و می‌توان رد پای همان مسئولیت‌های میهن پرستانه بودن را در این اسناد به روشنی دید. واژه‌هایی چون 'استراتژی‌های نهایی ما'، 'وعدة بلند مدت ما'، 'ایده‌آل‌های دموکراتیک ما'، 'مردم ما'، و 'یگان ما'، نشان می‌دهند که این نوع روزنامه‌نگاری به دنبال تحقیق آرمان‌های جهانی روزنامه‌نگاری مانند 'شفافیت' و 'درستی خبر' نیست بلکه ارزشهای آمریکایی را هدف قرار داده است. این تأکیدات نشان می‌دهند که تزریق چنین ساختار از پیش تعیین شده‌ و پدید آوردن چنین شرایطی در سیستم پوشش خبری همراه، به طور نظری در تعارض با مفهوم 'رسانه عینی'، قرار می‌گیرد و با سیستم پروپاگاندا قرابت معنایی بیشتری دارد.

انتقاداتی به روزنامه‌نگاری همراه

استقلال خبرنگاران همراه در زمان پوشش خبری یکی از مهمترین نگرانی‌هایی است که می‌تواند رسالت و صراحت لهجه آنها را تحت شعاع قرار دهد. روزنامه‌نگاری در داخل یگان‌های نظامی، به حدی مورد انتقاد قرار گرفته است که حتی برخی از محققان از روزنامه‌نگاری همراه به عنوان 'ابتکار پنتاگون' برای کنترل جریان اطلاعات نام می‌برند. نقش فرماندهان جنگی در این میان چنان پررنگ بود که برخی از محققان آن‌ها را 'تولید کنندگان خبر' نامیدند و نه روزنامه‌نگاران را.

بعضی منتقدان سانسور را 'راه دیگری برای مدیریت مرحله‌ای پوشش خبری جنگ' می‌نامند. یافته‌های پو و دیگران (2004) نشان می‌دهد، همراهی روزنامه‌نگاران با نیروی نظامی تأئیدی است بر خدمات این نوع روزنامه‌نگاری در جهت منافع نظامیان. پژوهش‌های دیگری هم به موضوع وجود ارتباط میان دولت بوش و رسانه‌ها برای پنهان کردن قسمت‌هایی از واقعیت جنگ، اشاره می‌کنند. روزنامه‌نگاری همراه تا جایی که به مسائل حقوق بشر مربوط می‌شود، 'در تناقض با ماده 79 چهارمین کنوانسیون ژنو' است. این ماده تأکید می‌کند که روزنامه‌نگار از نظر قانونی یک فرد نظامی نیست (با اینکه در یگان نظامی در مدت ماموریت زندگی می‌کند) و به این ترتیب باید با او مثل یک غیرنظامی برخورد شود؛ هر چند عملا در طول دوره ماموریت با او مثل یک نظامی برخورد می‌شود.

'درستی' خبر که اولین رسالت روزنامه‌نگاری است در روزنامه‌نگاری همراه به چالش کشیده می‌شود. مایر معتقد است از آنجا که روزنامه‌نگاران همراه یک وابستگی از پیش تعیین شده به گروه‌های نظامی دارند نمی توانند اخبار درست و منطبق با واقعیت را انعکاس دهند. روزنامه‌نگاران همراه، در مطالعات برخی پژوهشگران، از این جهت که بیش از حد معمول وطن پرستانه‌اند و در واقع به‌جای نهادینه شدن در واحد نظامی (Embed) 'در رختخواب' (Inbed) آن‌ها قرار گرفته اند، مورد انتقاد بوده اند.‌های و دیگران (Haigh et al.) در بررسی ابعاد عینی پوشش خبری روزنامه‌نگاران همراه در جنگ 2003 عراق، به این نتیجه رسیدند که خبرهای آن‌ها مواضع مثبت تری نسبت به خبرهای خبرنگاران مستقل داشته است. بر اساس نظریه نفوذ اجتماعی که تیلور و آلتمن (Taylor and Altman) آن را در سال 1975 تبیین کرده‌اند می‌توان گفت که روابط میان فردی خبرنگاران و سربازان با عث می‌شود روزنامه‌نگاران  بی چون و چرا به یگان نظامی خود و فعالیت‌های آن اعتماد کنند؛ یعنی روزنامه‌نگار بدون کنکاش دربارة صحت گفته‌های منبع خبری نظامی، ممکن است به انعکاس آن  بپردازد.

البته همان‌طور که انتقاداتی به 'روزنامه‌نگاری همراه' وجود دارد برخی از مطالعات نیز نشان می‌دهند که این روش نسبت به دیگر روش‌های پوشش خبری در زمان جنگ موفقیت بیشتری داشته است. هیچ روش دیگری تاکنون امکان پوشش خبری زنده از صحنه جنگ را نمی داد اما در این روش روزنامه‌نگاران می‌توانند به تناسب پیشروی‌های گروه نظامی به پوشش خبری جنگ به طور مستقیم بپردازند. حتی برخی از مطالعات نشان می‌دهند که روزنامه‌نگارن در پوشش خبرهای جنگ عراق عینی برخورد کرده اند.

روزنامه‌نگاری همراه، آخرین روش؟

اگر بپذیریم که یک روزنامه‌نگار همراه بیش از هر روزنامه‌نگار دیگری در طول تاریخ توفیق خبرنگاری جنگ داشته است- یعنی در همین حال که به صحنه جنگ نزدیک است به پوشش خبری آن بپردازد- باز هم دلیل محکمی بر این مدعا نیست که روزنامه‌نگاری همراه بهترین و کامل‌ترین است. روزنامه‌نگاری همراه در جایگاه خود مشکلاتی را برای واحد‌های نظامی از یک سو و رسانه‌های خبری از سوی دیگر آفریده است. واحد‌های نظامی مجبور بوده‌اند با علم به این‌که این روزنامه‌نگاران لزوما دفاع نظامی نیاموخته‌اند مانند یکی از اعضای نظامی از آنها محافظت کنند؛ هر چند که به طور مثال بیشتر روزنامه‌نگاران همراه فاکس نیوز سابقه نظامی داشته‌اند و زمانی را در خدمت ارتش بوده اند. از سوی دیگر خود رسانه‌ها مجبور بوده‌اند در شرایطی که هر لحظه ممکن است جان روزنامه‌نگارشان در نبرد‌ها به خطر بیفتد، خط اول خبر خود را به آنها اختصاص دهند. از سوی دیگر این نوع روزنامه‌نگاری کاملا وابسته به چرخش‌های جغرافیایی گروه‌های نظامی است طوری که روزنامه‌نگار همراه به راحتی بخش‌های زیادی از واقعیت جنگ را از دست خواهد داد، چرا که او نمی تواند در یک زمان هم در روستایی باشد که نظامیان آمریکایی به آن حمله می‌کنند و غیر نظامیان کشته می‌شوند و هم در شهری باشد که در آن مجسمه صدام به پایین سقوط می‌کند. مسلم است که مخاطب با دیدن تصویر زنده از مجسمه در حال سقوط می‌پندارد که تمام واقعیت را دیده است حال آن‌که بخش دیگری از واقعیت دور از دید روزنامه‌نگار همراه در حال وقوع است. گاهی هم مصیبت‌های جنگ در جایی است که نیروی نظامی آمریکا در آن حضور ندارد و در این بخش هم روزنامه‌نگار همراه از پوشش خبری تبعات جنگ بی بهره می‌شود. به این ترتیب روزنامه‌نگاری همراه در لفافی زیبا از تکنولوژی و امکان نظامی روزنامه‌نگاران می‌توانند مخاطبان را در کوتاه مدت قانع کنند اما در بلند مدت آنها اصل ماجرا را در می‌یابند و این مساله می‌تواند بر اعتماد آنها به رسانه‌ها و نوع روزنامه‌نگاری تاثیر بگذارد، با این تفاسیر به نظر می‌رسد عمر روزنامه‌نگاری همراه چندان نپاید.

منابع:

1.   Aday, S., Livingston, S. & Herbert, M. (2005) 'Embedding the Truth: A Cross-Cultural Analysis of Objectivity and Television Coverage of the Iraq War', in  International Journal of Press/Politics, Vol. 10, 3.

2.   Haigh, M. M, Pfau, M., Danesi, J., Tallmon, R., Bunko, T., Nyberg, S., Thompson, B., Babin, C., Cardella, S., Mink, M. & Temple, B. (2006). A Comparison of Embedded and None-embedded Print Coverage of the U.S. Invasion and Occupation of Iraq, The International Journal of Press/ Politics. 11, 139.

3.    McCormack, T, Instituut, A & McDonald, A. (2005). Yearbook of International Humanitarian Law. Cambridge.  Cambridge University Press.

4.    Pyle, E. (1979). Here Is Your War. Manchester, MA: Ayer Company. Schudson, Michael. 1978. Discovering the News:A Social History of American Newspapers. New York: Basic Books.

5.   Pfau, M., High, M., Gettle, M., Donnelly, M., Scott, G., Warr, D., & Wittenberg, E. (2004). Embedding Journalists in Military Combat Units: Ompact on Newspaper Story Frames and Tone, Journalism and Mass Communication Quarterly. 81, 1.

6.  Taylor, D. & Altman, I. (1975). Self-Disclosure as a Finction of Reward- Cost Outcome. Journal of  Sociometry. 38, 1.