روش‌های سوژه‌یابی

درس‌گفتار روزنامه‌نگاری پژوهشی-2

  • نوشتۀ مارک هانتر و نیلز هنسن، برگردان فرشید مقدم سلیمی
  • 1390-09-30 08:27:00
  • کد مطلب : 3464
  • نسخه چاپ
  • https://hamshahritraining.ir/3464
روش‌های سوژه‌یابی

اشاره: درس گفتار روزنامه‌نگاری پژوهشی مجموعه مقالاتی آموزشی است از دوتن از استادان برجسته این حوزه  که سعی دارد ضمن روشن کردن تمایزات  این ژانر روزنامه‌نگاری با شیوه مرسوم  و متداول گزارشگری، مبانی، کارکردها، روش‌ها و مهارت‌های لازم برای این نوع از روزنامه‌نگاری را -که جای خالی‌اش بشدت در رسانه‌های ما احساس می‌شود- تعلیم دهد.

دکتر مارک لی هانتر یکی از نویسندگان  این درسنامه، روزنامه­ نگار تحقیقی، پژوهشگر حوزۀ ارتباطات و مدرس روزنامه­‌نگاری تحقیقی است. او عضو هیأت مدیرۀ 'شبکۀ جهانی روزنامه نگاری تحقیقی'[1]  و 'فصلنامۀ روزنامه­ نگاری مَسج'[2]  است و اکنون به عنوان مدرس با  انجمن گزارشگران تحقیقی عرب (ARIJ)، تلویزیون فرانسه و مرکز روزنامه­‌نگاری پژوهشی لندن[3] همکاری می­کند.

از دکتر هانتر تاکنون حدود 200 گزارش تحقیقی در مجله­‌هایی مانند نیویورک تایمز، ریدرز دایجست و فیگارو و شش عنوان کتاب در زمینۀ ارتباطات و موضوعات اجتماعی و سیاسی جامعۀ فرانسه منتشر شده است.

نیلز هنسن دیگر نویسنده, این درسنامه نیز روزنامه­ نگار، ناشر، مدرس روزنامه ­نگاری تحقیقی در دانشگاه‌های سوئد و سردبیر پیشین شبکۀ چهار تلویزیون سوئد است. وی در همکاری با نویسندگان دیگر تاکنون دو کتاب در زمینۀ روزنامه­­ نگاری پژوهشی منتشر کرده است: راهنمای روزنامه نگاران تحقیقی به همراه دکتر هانتر و 'روزنامه‌نگاری تحقیقی'  به همراه جمع دیگری از نویسندگان

درس اول از این مجموعه  با عنوان کلی درسنامه روزنامه‌نگاری پژوهشی به تفاوت روزنامه‌نگاری پژوهشی با روزنامه‌نگاری متداول اختصاص داشت، اکنون و در درس دوم روش های سوژه یابی در این ژانر روزنامه‌نگاری مورد بررسی قرار می گیرد. باهم می‌خوانیم.

***

گزارشگران تازه‌کار معمولاً می‌پرسند: «شما چطور سوژۀ تحقیق‌تان را انتخاب می‌کنید؟» آن‌ها گاهی وقت‌ها در انتخاب سوژه به مشکل جدی برمی‌خورند. اما همان طور که یک بار از دانشجویی شنیدم «مواد خام همه جا هست.» مسأله تنها دیدن آن است. فراتر از این! سوژه‌ها ما را صدا می‌زنند. خوشبختانه راههای زیادی برای پیداکردن سوژه‌ها وجود دارد.

یک راه این است که مطالب رسانه‌ها را دنبال کنید. به طور کلی بهتر است که یک حوزۀ ویژه را زیر نظر داشته باشید. با این کار شما کم‌کم روند‌ها را شناسایی می‌کنید و همین که چیزی غیرعادی پیش بیاید متوجه‌اش می‌شوید. وقتی شما خبری را بخوانید و به خود بگویید «چرا این اتفاق افتاده؟» احتمالاً موضوعاتی برای بررسی بیشتر وجود دارد.

روش دیگر این است که به چیزهایی که در محیط شما تغییر می‌کند توجه کنید و البته این تغییرات را طبیعی و مسلم نگیرید. گزارشگر بلژیکی برجسته، کریس دی سْتوپ[4]  یک پژوهش به یادماندنی و تاریخی دربارۀ قاچاق انسان را زمانی شروع کرد که متوجه شد در محله‌ای که برای رفتن سرِ کار از آن عبور می‌کرد، برخی به رایگان در اختیار خارجی‌ها قرار می‌گرفتند. او از خود سوال کرد چـــــرا؟

راه سوم، گوش کردن به شکایت‌ها و غرولندهای مردم است. چرا باید این طور باشد؟ نمی‌شود کاری کرد؟ هر جا که مردم جمع‌اند - بنگاه های املاک، مترو، فروم‌های اینترنتی، مهمانی‌ها - شما چیزهایی را می‌شنوید که عجیب، تکان‌دهنده یا خیلی جالب‌اند.

در پایان، فقط دنبال چیزهای ناهنجار و خلاف نباشید. معمولاً تهیۀ یک گزارشِ خیلی خوب از یک سوژۀ سالم و مثبت سخت‌تر است- مثلاً معرفی یک آدم نخبۀ کمترشناخته‌شده، یک پروژۀ موفق یا شرکتی سوددِه و اشتغال‌زا. در این موارد شناسایی و معرفی دلایل اصلی موفقیت و تجربه‌های مفید و قابل انتقال، خدمت خوبی به مخاطبان است.

یادتان باشد: مخصوصاً وقتی شروع به کار می‌کنید، چیزی مثل پژوهش کوتاه [یا پژوهشِ سرپایی] وجود ندارد. مهارت‌های مورد نیاز پژوهش در دِه‌کوره، همان‌هایی است که سپس در کلان‌شهر نیازمندش‌هستید. این ادعا، نظریۀ نیست، تجربۀ ما است. همین حالا از سوژه‌هایی که دور و برتان‌ است شروع کنید تا چیره‌دست شوید. چشم‌به‌راه نمانید تا اول وارد یک پژوهش بزرگ شوید بعد یادبگیرید که چه‌کار باید بکنید.

حرف اول و آخر: به علاقه‌های خود توجه کنید

این اصل دو جنبه دارد:

ما جنبۀ اول را «سندرم شکستگی پا» می‌نامیم. چون تا وقتی که پای یکی از ما نشکند، متوجه نمی‌شویم که چقدر شَل در اطراف‌مان زندگی می‌کنند. عموماً اگر ما نسبت به پدیده‌ای حساس نشده باشیم متوجه‌اش نمی‌شویم. این قبیل علائق می‌توانند شما را نسبت به سوژه‌هایی که دیگران جدی نمی‌گیرند، حساس کنند.

جنبۀ دوم این است که اگر سوژه‌ای شما را شیفته یا ناراحت نکند یا به شما انگیزۀ کار ندهد، باید آن را به کس دیگری بسپارید. اگر هم سردبیرهستید ببیند آیا گزارشگرِ شما به یک پژوهش مثل یک وظیفۀ خشک نگاه می‌کند؛ اگر این طور است کار را از او پس بگیرید و به نیروی دیگری بدهید.

چرا؟ یادتان باشد: پژوهش کار می‌بَرد. اگر شما دل در گرو یک سوژه نداشته باشید، کار را انجام نمی‌دهید. شاید هم خودتان را مجبور کنید که هر طور شده انجامش دهید برای این که می‌خواهید رفتارتان از هر لحاظ حرفه‌ای باشد. اما اگر سوژه هیچ وقت با علاقه‌های شما جور نباشد، شاید بار اول و دوم نه اما بالاخره یک بار با سوژه زمین می‌خورید.

سوژه‌ام ارزشِ کار کردن دارد؟

بسیاری از پژوهش‌ها به دلایل نادرستی انجام شده‌اند. برخی گزارشگران و رسانه‌ها از بررسی‌هاشان برای تسویه حساب‌های شخصی استفاده می‌کنند. همچنین با توجه به ‌این‌که پژوهش‌ها دشوارند، برخی سوژه‌ها تنها به این دلیل انتخاب می‌شوند که آسان‌ترین سوژه‌ها هستند. بعضی از پژوهشگران هرگز از خود نمی‌پرسند که آیا فلان سوژه برای مخاطبان اهمیت دارد و اگر دارد چرا؟

پس وقتی می‌خواهید ببینید که آیا یک سوژه ارزش کار کردن دارد یا نه، این سوال‌ها را از خود بپرسید:

چند نفر تحت تأثیر قرار گرفته‌اند؟ (این را می‌شود «عمق فاجعه» نامید)

چقدر آن‌ها متأثر شده‌اند؟ (کیفیت به اندازۀکمیت مهم است. اگر تنها یک نفر مُرده یا زندگی‌اش ویران شده باشد، سوژه مهم است).

اگر تأثیر مثبت بوده است، آیا می‌توان افراد دیگری را هم تحت تأثیر قرار داد؟

آیا مردم قربانی‌اند؟

آیا می‌توان مانع رنج آن‌ها شد؟

ما چه چیز را می‌توانیم آشکار کنیم؟

آیا متخلفانی هستند که باید مجازات شوند؟ یا دستِ کم مورد انتقاد قرار گیرند؟

آیا ارزش‌اش را دارد که در هر حال درباره اتفاقِ رخ داده سخن گفت به این امید که دیگر تکرار نشود؟

ما [نگارندگان] فکر می‌کنیم:

جهان سرشار از رنج است و بسیاری از این رنج‌ها بیهوده و نتیجۀ اعمال مجرمانه، غیراخلاقی و خطا است. هر حرکتی که از رنج، آزار و حماقت کم کند، شایستۀ اقدام است. پژوهش می‌تواند در این راستا به ما کمک کند.

خدمت به جامعه را بیش از ارتقای شغلی خود اولویت دهید. فراموش نکنید که پژوهش یک سِلاح است و شما به وسیلۀ آن دانسته یا ندانسته می‌توانید به مردم آسیب بزنید. شما در جایگاه شغلی‌تان می‌توانید برای دیگران بهترین یا بدترین اتفاق ممکن باشید. مواظب مردم و نقشی که به عهده گرفته‌اید باشید. پیش از ‌این‌که دیگران را مورد پژوهش قرار دهید، خوب به انگیزه‌های خود نگاه کنید. اگر سوژه به اندازه‌ای که برای شما مهم است برای دیگران مهم نیست، احتمالاً باید بی‌خیال‌اش شوید.

ما در شغل خود صدها پژوهش انجام داده‌ایم. در هر کدامشان، طی مراحلی از کار یک نفر جلو آمده و گفته: «چرا شما این سوال‌ها را می‌پرسید؟ با این اطلاعات می‌خواهید چکار کنید؟ چه کسی این حق را به شما داده است؟» اگر ما جواب خوبی برای این پرسش‌ها نداشته باشیم، پژوهش پایان یافته است (و گفتن ‌این‌که «افکار عمومی حق دارد بداند!» جواب خوبی نیست.) معمولاً ما چیزی به این مضمون می‌گوییم: «اتفاق‌هایی که اینجا می‌افتد همان قدر که برای شما مهم است؛ برای دیگران هم اهمیت دارد. من سعی می‌کنم این ماجرا را روشن کنم. قصد دارم راست‌اش را هم بنویسم. امیدوارم شما هم کمکم کنید.»

بهتر است هر چیزی را که شما در چنین موقعیتی می‌گویید، باور داشته باشید. در این صورت آن‌ها هم باور می‌کنند. برخی از مردم از روزنامه‌نگاران خوش‌شان نمی‌آید. یک دلیل‌اش این است که آن‌ها به انگیزه‌های ما اعتماد ندارند. ما از شما انتظار داریم تا به برطرف شدن این احساس بی‌اعتمادی‌ کمک کنید.

 


[1] - the Global Investigative Journalism Network

[2] - the journalism quarterly Message

[3] - the London Centre for Investigative Journalism

[4]- Chris de Stoop