عکاسی خبری: اشتباه ممنوع!

عکاسی خبری: اشتباه ممنوع!

اشاره: سمیرا سلطانی- هارولد لاسول برای رسانه سه نقش اساسی نظارت بر محیط (نقش خبری)، ایجاد و توسعۀ همبستگی‌های اجتماعی (نقش تحلیلی ) و انتقال میراث فرهنگی (نقش آموزشی ) را در نظر گرفته که بعدها چارلز رایت نقش سرگرمی و تفریحی را هم به آن افزوده است. شاید یکی از مبانی اصلی مطالعات رسانه و تحلیل آن همین عبارت باشد. عکس خبری را به عنوان یکی از اجزای اصلی محتوای رسانه‌های چاپی و حتی رسانه‌های نوشتاری جدید می‌توان در همین چارچوب  قرار داد و تحلیل کرد. رضا معطریان عکاس روزنامه‌های شرق، هم میهن و مجله‌های شهروند امروز، ایراندخت و مهرنامه  از سال 68 کار عکاسی را در حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی شروع کرده است. معطریان در گفت‌وگو با مدرسه همشهری به بررسی تأثیر عکس‌های خبری بر مخاطبان، سیاستمداران و تحولات روابط سیاسی بین کشورها پرداخته است. با هم می‌خوانیم.

***

- یکی از کارکردهای رسانه‌ها اطلاع رسانی است. عکس خبری تا چه اندازه می‌تواند به مخاطب  آگاهی سیاسی و اجتماعی بدهد؟

مخاطب خیلی دوست دارد بداند مثلاً یک خواننده ای مثل سهیل نفیسی چه طوری زندگی می‌کند؟ این کار عکاسان و خبرنگاران است که اطلاعات شخصی زندگی او را در اختیار خوانندگان قرار بدهند. حالا اگر بخواهیم دربارۀ سیاست این را بگوییم هم  به همین شکل است. یعنی الآن خیلی‌ها دوست دارند بدانند آقای خاتمی به عنوان یک چهرۀ سیاسی با بچه هایش چه طور رفتار می‌کند؟ ولی این بخش هم در جامعۀ ما خیلی محدود است. نمی توانید خیلی به این حوزه هم وارد شوید. تا چند سال پیش سیاستمداران ما زنانشان را قایم می‌کردند. آن موقع آدم فکر می‌کرد این‌ها آدمهای ایزوله و تنهایی هستند که با کسی زندگی نمی‌کنند. چون هیچ وقت زنان آنها دیده نمی‌شدند. بعد از دورۀ دوم اصلاحات بود که سیاستمدار با زنش در میتینگ سیاسی شرکت می‌کرد.

- علاوه بر آنچه گفتید مخاطب دوست دارد دربارۀ افراد سیاسی بداند مثل رفتار با خانواده  و. . .  عکاسی خبری چه اطلاعات و آگاهیهای دیگری را می‌تواند به مخاطب بدهد؟ آیا می‌تواند باعث تغییر دیدگاه سیاسی مخاطب شود؟

ساختار ذهن یک فرد سیاسی و عملکردش در جامعه در عکس او مستتر است. مثلاً وقتی وارد خانۀ آدمی می‌شوید که پُر از کتاب است -نه این که کتاب به عنوان ویترین بلکه کتاب برای خواندن- تصور شما از این آدم مطمئناً فرق می‌کند. وقتی شما این اطلاعات را به خواننده تان می‌دهید اینها در کردار آن فرد، رفتار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی او مستتر است. وقتی شما وارد خانه‌ای می‌شوید که پر از گل مصنوعی است متوجه سلیقۀ او می‌شوید و عکسی که از او گرفته می‌شود به مخاطب دربارۀ ساختار ذهنی او اطلاعات می‌دهد.

وقتی شما پرترۀ محیطی می‌گیرید سلیقۀ آن فرد را به مخاطب نشان می‌دهید. این اطلاعات غیر مستقیم است. زمانی که ما در مطبوعاتی مثل شزق کار می‌کردیم عکس‌های ما برای مردم تفسیر داشت. چون احساس می‌کردند که ما هر عکسی را بیخودی چاپ نمی کنیم. یعنی عکس یک جزئی از روزنامه است که بعضی وقتها از خود مطلب هم مهمتر بود. الآن عکس‌ها تزئینی است. وقتی به جلد مجلات نگاه می‌کنید بیشتر عکس‌هایی از هنرپیشه هاست که مثلاً در استودیو  با نورپردازی خوب و ژست‌های قشنگ گرفته شده است. ولی ما این طوری عکاسی نمی کردیم. مثلاً اگر می‌خواستیم از بنیامین عکس بگیریم او را وسط خیابان می‌نشاندیم و عکس می‌گرفتیم تا چشم کار می‌کرد پشت سر او ماشین بود.   می‌خواستیم بگوییم این؛ الآن آهنگی است که در تمام ماشین‌ها گذاشته شده است و خوانده می‌شود. الآن این اتفاق نمی‌افتد. عکسی که در مطبوعات چاپ می‌شود اطلاعاتی به خواننده نمی دهد. برای این‌که قرار نیست اطلاعاتی به خواننده بدهد. قرار است آن فرد را خوشتیپ‌تر، خوشگل‌تر و جذاب‌تر به مخاطبش معرفی کند. به طور کلی مجلات، مجلات مصرفی هستند، دیگر قرار نیست کسی فکر کند.

- گفتید که مخاطب براساس عکسی که می‌بیند با فضای ذهنی فردی که از او عکس گرفته شده است آشنا می‌شود و نگرشی پیدا می‌کند. آیا عکس خبری می‌تواند علاوه بر ایجاد نگرش منجر به رفتار سیاسی و حتی تغییر رفتار سیاسی مخاطب شود؟

بله.  ببینید ما دو جناح سیاسی معروف در ایران داریم. راست و چپ. این دو جناح هر کدام برای مبارزات انتخاباتی خود جلسه برگزار می‌کنند. من هم آدمی هستم که می‌خواهم رأی بدهم و براساس آنچه در این جلسات می‌گذرد تصمیم بگیرم به کدام جناح رأی بدهم؟ این حرف‌هایی را که در جلسات گفته می‌شود،  شما به عنوان عکاس باید به تصویر دربیاورید. چه طور؟ گفتۀ آن فرد در لباس پوشیدنش مؤثر است . گفتۀ آن فرد در میتینگ و طرفدارانش مؤثر است. در هر دو جناح هم به همین صورت است. شما به عنوان یک مخاطب با نگاه به عکس می‌توانید بفهمید چه کسانی از آنها طرفداری می‌کنند؟و بعد انتخاب کنید. بگویید من این تیپ، این طرز فکر و این نگاه را دوست دارم یا آن تیپ، طرز فکر و نگاه را. این کاری است که عکس انجام می‌دهد. از هر دو طرف هم عکس‌ها چاپ می‌شود.

- اگر کسانی که میتینگ را برگزار کرده اند با تغییراتی مثل دستکاری در  چینش طرفداران بر عکسی که  گرفته می‌شود تأثیر بگذارند به چه صورت مخاطب می‌تواند آگاه شود؟

این اتفاق برای یک بار و دو بار نیست. شما در جامعه ای زندگی می‌کنید که محدود است. در هند یا چین زندگی نمی‌کنید که یک میلیارد جمعیت و 300 استان داشته باشد. جامعۀ ما که این طور نیست، محدود است؛ همه زود از همه چیز مطلع می‌شوند. مخاطب شما متوجه می‌شود که اینجا سانسور شده یا نشده است؟ این اطلاعاتی است که شما می‌دهید و بعد شما هم به عنوان یک روزنامه‌نگار متوجه می‌شوید که این کلک است. چون در وبلاگها و وب سایتهای دیگر هم دربارۀ آن صحبت می‌شود آنها نمی توانند این دستکاری را انجام بدهند. استانداردهای جهانی فرق می‌کند بنابراین در مورد رفتارهای ما وقتی در آن طرف دنیا حرف می‌زنند بر اساس هیچ قاعده ای نمی‌توانند آن را تفسیر بکنند. چون در این جامعه زندگی نکرده اند. ما یک سری قوانین و داشته هایی داریم که در هیچ کتاب و منظومه ای نیامده است. فقط ما آن را می‌فهمیم. فقط ما می‌توانیم از عرض خیابان رد شویم بدون این‌که مشکل داشته باشیم. یعنی من و راننده چون از یک کشور هستیم رفتار همدیگر را می‌فهمیم بدون این‌که هیچ قانون و مقرراتی بین خودمان داشته باشیم. ولی در دنیا اگر بخواهی از خیابان رد بشوی یک سری خط عابر پیاده وجود دارد و یک چراغ سبز که شما از آنجا رد می‌شوید. در غیر این صورت تصادف می‌شود.

- آیا عکاسی خبری می‌تواند با آگاهی دادن به سیاستمدار ،  رفتار او را تصحیح کند؟

 ببینید این بحث‌ها مختص جامعۀ ماست، استادنداردهای جهانی متفاوت است. آنچه ما دربارۀ آن حرف می‌زنیم مربوط به جامعۀ ماست. بحث آموزش سیاستمدار در دنیا قبل از این است که به قدرت برسد. یک سیاستمدار یک شبه به قدرت نمی رسد مگر از طریق کودتا. آن هم باز قاعدتاً بایدبه شکل نظامی و در جریان سیاسی باشد. امادر کشور ما این اتفاق می‌افتد که یک آدمی بدون این حالت‌ها و مقدمات ممکن است یک شبه سیاستمدار شود بدون این‌که دوره‌های مختلف را گذرانده باشد. مثلادوره ای که در مواجهه با خبرنگار داخلی چه طور برخورد کند؟ در مواجهه با انتقادات چه طوری برخورد کند؟ در نتیجه خیلی سلیقگی برخورد می‌کنند و در طول مسیر دوران فعالیت سیاسی این‌ها تصحیح می‌شوند. آموزش از این نظر اتفاق می‌افتد. در جامعۀ ایران،  ما از طریق عکس به سیاستمداران آموزش می‌دهیم و به آنها می‌گوییم که نوع لباس پوشیدنتان بد است. یا رفتار اجتماعی خوبی نداشتید. مثلاً وقتی هیأتی برای مذاکرات به یک کشور غربی رفته بود دو رفتار اشتباه را انجام داد:1- یک آدم سیاسی هیچ وقت در را باز و بسته نمی کند. اما این اتفاق برای هیأت سیاسی ما افتاد  وقتی در ماشین را باز کردند و پیاده شدند خودشان در را بستند. 2- در کشورهای دیگر روبوسی مردان چون جلوه‌ای از همجنس‌بازی دارد حتی در رده‌های سیاسی بالا انجام نمی شود در حالی در فرهنگ ما این طور نیست. وقتی آقای x  خواست مطابق با فرهنگ ایران با مقام غیرایرانی روبوسی کند او صورتش را عقب کشید. اینها نشان دهندۀ چند نکته است. یک زن خارجی وقتی وارد ایران می‌شود برایش توضیح می‌دهند که ایرانی‌ها دست نمی دهند و در دیدار با مقامات بالا نباید دست بدهد در حالی که در همه جای دنیا این رسم است.  مشاوران رسانه ای آنها این توضیحات را به آنها می‌دهند. اما در ایران این طوری نیست. مشاوران این اطلاعات را به سیاستمداران نمی دهند و فرد در مواجهه با عمل انجام شده قرار می‌گیرد. یا یک مثال دیگر این‌که چون در اسلام نوشیدنی‌های الکلی حرام است،  سیاستمداران خارجی باید بدانند که وقتی ضیافتی به افتخار سیاستمداران ایرانی برگزار می‌کنند نباید در آن از این قبیل نوشیدنی سرو شود. این اتفاق در آنجا به صورت سیستماتیک می‌افتد ولی در ایران این طوری است که گاهی انجام می‌شود گاهی انجام نمی شود. در نتیجه عکاسی خبری می‌تواند به سیاستمداران آموزش بدهد.

- در واقع عکاسی خبری نقشی را دارد که یک مشاور باید داشته باشد.

دقیقاً. بعضی وقتها ما  از مشاوران رسانه ای  غافل هستیم. اینها آدمهایی بسیار باهوش هستند. بسیار  دقیق و نکته بین هستند و می‌توانند شما را در مواجهه با اتفاقاتی که در آینده می‌افتد توجیه  کنند. این اتفاق در آن طرف می‌افتد حتی قبل از این‌که کسی سمتی را بگیرد این دوره ها را می‌گذراند. آقایy  که کاندیدای نمایندگی مجلس بود وقتی از عرض خیابان رد شد عکاسان عکس گرفتند که از خط عابر پیاده رد می‌شود ولی چراغ برای او قرمز است. این یک گاف است برای کسی که می‌خواهد بر صندلی پارلمان و مجلس قانون‌گذاری تکیه کند. یعنی خودت به قوانین احترام نمی‌گذاری.

ما در دورانی که در روزنامه ها بودیم این نوع عکس‌ها را چاپ می‌کردیم و فردا تصحیح می‌شد. برای مثال شما در تمام عکس‌هایی که از رئیس جمهورهای سایر کشورها می‌بینید محافظان را نمی بینید. شما برای این‌که بگویید از جنس مردم هستید؛ برای این‌که بگویید امنیت وجود دارد؛ برای این‌که بگویید تهدیدی نیست ؛نباید محافظ در نزدیک خود داشته باشید. در ایران همیشه سه چهار محافظ می‌بینید و در لبنان شما اصلاً فرد اصلی را نمی بینید. چون اطراف او پر از محافظ است. این آموزش در خارج از کشور بر عهدۀ مطبوعات نیست. در مطبوعات آنجا پاپاراتزیها هستند که نقطۀ ضعف را پیدا می‌کنند. آنها کسانی هستند که روی ستاره‌های سیاست، سینما، موسیقی و ورزش تمرکز می‌کنند و سعی می‌کنند اطلاعات شخصی این آدمها را به رخ بکشند. البته این ستاره ها هم در مواجهه با پاپاراتزیها یک سری کلاسها و دوره ها را می‌گذرانند که چه طور با آنها روبه رو شوند.

- پس حتی برای مواجهه با پاپاراتزیها هم آموزش دیده‌اند؟

بله. چون آنجا طبق قوانین شما می‌توانید عکس بگیرید. مثلاً اگر بازیکنی مست کرده است و با ماشین با سرعت غیرمجاز رد می‌شود عکاس می‌تواند عکس او را بگیرد و چاپ کند. سیستم‌های قضایی آنجا هم با آن آدم برخورد کنند. ولی در ایران چه کار می‌کنند؟ اگر چنین عکسی چاپ شود اول به کتک کاری می‌انجامد  چون قانونمند نیست .  دوم این‌که اصلاً این عکس چاپ نمی شود.

کسی که ستاره می‌شود باید خیلی مراقب خودش باشد خوشبختانه در جامعۀ ما این وظیفه به خود مردم محول شده است. یعنی پاپاراتزیها در ایران مردم هستند. فیلم‌هایی که از افراد ستاره می‌گیرند و در شبکه‌های اجتماعی قرار می‌دهند در واقع همان کار را انجام می‌دهند. مثلاً اگر یک ستارۀ سینما در دبی مشروب می‌خورد و دعوا می‌کند فیلمش می‌آید. این فیلم را یک آدم حرفه‌ای نگرفته است، این کار هم به نوعی آموزش است.

- به نظر شما این‌که در جامعۀ ایران مردم نقش پاپاراتزیها را بر عهده گرفته اند خوب است؟چون به هر حال وقتی یک عکاس پاپاراتزی این کار را انجام می‌دهد آموزش مناسب را هم دریافت کرده است ولی محول کردن این نقش به مردم بدون آموزش مناسب ممکن است مشکل ساز شود.

وقتی کانالهای اطلاع رسانی یک جامعه مسدود شود افراد شهروند-خبرنگار آن رشد می‌کند. الآن مردم کمتر روزنامه می‌خوانند چون خبری را که به دنبالش هستند در روزنامه پیدا نمی کنند ولی سایتهای خبری را چک می‌کنند. کسی که اهل خواندن باشد مطلبی را که می‌خواهد پیدا می‌کند. وقتی اتفاقات اجتماعی در یک جامعه رخ می‌دهد دیده می‌شود که خبرنگاران و عکاسان نمی توانند آنجا باشند ولی عکس‌ها و فیلم‌ها مخابره می‌شود. این مسئولیت و نظارت اجتماعی به عهدۀ مردم است و طرف مقابل هم مجبور است رعایت بکند. یعنی اگر شما به عنوان افسر ادارۀ راهنمایی و رانندگی دارید رانندگی می‌کنید ، کمربند نداشته باشید و کسی از شما عکس بگیرد این برای شما بد می‌شود. یک عکاس حرفه‌ای می‌تواند این کار را انجام بدهد. پاپاراتزیها این کار را انجام می‌دهند. اگر بخواهید در این زمینه تحقیق کنید آدمهای خیلی خیلی باهوشی هستند. آدم‌هایی که به نوعی به تبهکاران نزدیک هستند چون می‌توانند نقشه بکشند و آدمی را غافلگیر بکنند برای این‌که بتوانند عکس بگیرند. یعنی اگر کسی در رادیو دربارۀ این صحبت می‌کند که سیگار نکشید؛ بعد عکسی از او گرفته شود که خودش سیگار می‌کشد این آدم نابود است. ولی در جامعۀ ما این اتفاق نمی افتد.

- دربارۀ آگاهی‌هایی که عکاسی خبری می‌تواند ایجاد کند صحبت کردیم و این که  آگاهی‌ها می‌تواند منجر به تغییر رفتار سیاسی مخاطب هم بشود و تأثیرگذار باشد، آیا عکاسی خبری می‌تواند نقشی در تغییر روابط سیاسی بین کشورها و یا روابط بین سیاستمداران داشته باشد؟

 اتفاقی که در نادر موارد می‌تواند بیافتد این است که شما می‌توانید از یک سیاستمدار با یک رفتار غلط عکس بگیرید. مثلاً اگر از یک سیاستمدار ایرانی در حالی که دارد کوکاکولا می‌خورد عکس بگیرید. وقتی عکاس درست آموزش ندیده باشد ممکن است اشتباه کند. در دنیا این آموزشها به افراد داده شده است. یک سیاستمدار می‌داند چه وقت‌هایی عکاس مجاز است عکس بگیرد و چه وقت‌هایی مجاز نیست. یک عکاس آموزش ندیده  ممکن است کار اشتباه در روابط سیاسی انجام بدهد و سیاستمدار می‌تواند به او کمک کند. در دنیا متوجه این موضوع هستند. مثلاً اگر جنازه‌ای افتاده باشد و اوباما از کنارش رد شود کار اوباما تمام است. آنها هیچ وقت اوباما را در مقابل این داستان قرار نمی‌دهند. مشاوران سیاسی و رسانه‌ای این کار را انجام می‌دهند و از آن طرف هم رسانه‌ها می‌دانند که باید از چه چیزی عکس بگیرند. یعنی خط قرمزها کاملاً مشخص است. همه چیز مثل همان موضوع رد شدن از خیابان است. اوباما عکسی دارد که پایش را روی میز  انداخته و کف کفشش سوراخ است. عکاس این عکس را گرفته است. این موضوع برای اوباما یک سوتی است. یا اوباما را در حالی می‌بینیم که با گوشی‌اش در حال گیم بازی کردن است، می‌دانید اوباما برای این‌که تمرکز پیدا کند فقط گیم بازی می‌کرد. این حالت را یک خبرنگار عکس می‌گیرد و بعد از او آن عکس را می‌گیرند که در زمان حضور مردم نباید این کار را انجام بدهد.

مثلاً عکسی که من از خانۀ ملت گرفتم که نماینده‌ای جوراب به پا نداشت.  و بعد از آن من هرجایی می‌رفتم می‌دیدم که حواسشان به جوراب پایشان است. ببینید خیلی چیزهاست که سیاستمداران ما آن را لحاظ نمی‌کنند چون سیاستمداران ما آموزش برای حضور در رسانه‌ها ندیده اند. مثلاً همۀ آنها تیک‌های رفتاری دارند، که اگر در آن حالت از آنها عکس گرفته شود برای آنها خوب نیست. در دنیا این آموزشها را به آنها می‌دهند که تیک رفتاری نداشته باشند. مثلاً به او می‌گویند نگاهت به دوربین باشد یا لبخند بزن.

اما در جامعه ما چون تغییرات در جایگاه مسئولان زیاد است. در واقع شما آزمون و خطا می‌کنید. چون در جامعۀ ما روزنامه نگار و  سیاستمدار هیچ کدام براساس یک  سیستم مشخص بالا نیامده اند خطوط قرمز را  هم نمی دانند.

- یعنی هیچ کدام آموزش سیستماتیک ندیده اند که به چه صورت باید عمل کنند و مراحلی را برای رسیدن به جایی که هستند طی نمی کنند.

بله؛ چیزی که ما در دانشگاه می‌خوانیم اصلاً ربطی به کار ما در مطبوعات پیدا نمی کند. یعنی به شما فن را یاد می‌دهند ولی وقتی وارد دفتر روزنامه می‌شوید تازه متوجه می‌شوید که هر چه  چهارسال گذشته خوانده اید باید دور بریزید مثلاً من باید سلیقۀ سردبیرم را بدانم. سردبیر کیست؟ فامیل یک آدم سیاسی است که یک شبه به روزنامه آمده و روزنامه‌نگار نیست. در نتیجه می‌خواهم بگویم ما هیچ کدام نمی‌دانیم که داستان چیست؟ چون چشم انداز وجود ندارد. نمی‌دانیم خط قرمز کجاست. مثل آدمهایی هستیم که چراغ قوه را به آسمان گرفته ایم. ما چیزی نمی بینیم. تلاش می‌کنیم ولی چیزی نمی بینیم. چراغ قوه را به آسمان گرفتن کار بیهوده است. برای همین است که وقتی در جامعه نگاه می‌کنیم همه چیز یک شِبه است:شبه مطبوعات ،  شبه سیاستمدار،  شبه دموکراسی، شبه آموزش و شبه دانشگاه.

- اگر بخواهیم تأثیر عکس را در خارج از ایران و دربارۀ روابط سیاسی بین کشورها بررسی کنیم تا چه حد عکاسی خبری می‌تواند بر این مسائل تأثیرگذار باشد؟

ببینید جنگ ویتنام با یک عکس تمام شد. عکسی از یک ژنرال که به سمت یک ویت کنگ  دست بسته  شلیک می‌کند . این عکس باعث شد تحولاتی در جامعۀ آمریکا شکل بگیرد تا این جنگ  سرانجام به اتمام برسد. کشتن در مقابل دوربین خیلی کار سختی است و در دنیا تأثیرگذار است.  خیلی از این نوع عکس‌ها می‌تواند روابط سیاسی بین کشورها را تغییر بدهد و خیلی وقت‌ها می‌تواند بین کشورها آشتی ایجاد می‌کند. برایتان مثال می‌زنم. از آنگلا مرکل عکسی در مطبوعات انگلستان چاپ شده بود که تقریباً برهنه بود و به هر حال فضای خوبی نداشت. روابط انگلیس و آلمان در یک مقطعی خیلی به هم ریخت. مطبوعاتشان خیلی به هم جواب دادند. مثلاً مطبوعات آلمان می‌گفتند نباید عکس صدراعظم ما را این طوری چاپ می‌کردید. یا جای دیگری دوباره از مرکل عکس گرفته شده است که در یک سالن اپراست و لباس نسبتاً بازی پوشیده است و عکاس از او عکس گرفته است. این موضوع برای یک سیاستمدار در غرب هم خوب نیست. این عکس را در آلمان چاپ کردند و جناح مخالف به شدت در مقابل این عکس موضع‌گیری کردند. یا برعکس هم ممکن است اتفاق بیفتد. عکسی از  خانم و آقای کلینتون در کنار دریا گرفته شده بود و همدیگر را در آغوش گرفته بودند. این عکس زمانی چاپ شد که آقای کلینتون به خیانت متهم شده بود و به  نفع او بود چون علاقه اش را به زنش نشان می‌داد . به این دلیل که تصویر یعنی سند و سند یعنی درست از دید مردم.

- در مورد روابط ایران و سایر کشورها عکسی بوده است که در جهت مثبت و منفی شدن روابط تأثیر گذار باشد؟

بین ایران و عربستان عکس‌هایی از حج خونین چاپ شد.  عکسی بود که زائران ایرانی را از بالای پُل به پایین پرتاب می‌کردند. و وقتی این عکس چاپ شد در ایران مردم و مسئولان نسبت به اتفاقاتی که افتاده بود اعتراض کردند و چون این عکس سند بود،  نزدیک به یک دهه روابط بین دو کشور تیره و تار بود.

- وقتی فضای سیاسی یک جامعه بسته شود عکس خبری چه قدر می‌تواند فضای سیاسی را باز و در جهت تغییر و بهبود فضا به جامعه کمک کند؟

 در جامعۀ ما کاربرد عکس خیلی بالاتر از سطح کشورهای دیگر است. چون شناخت دقیقی از عکس وجود ندارد ما خیلی از حرفهایمان را با تصویر می‌زنیم. دربارۀ مطبوعات ایران این مسئله می‌تواند اتفاق بیافتد. مثلاً عکسی از عبدالله نوری گرفته شد که بازتاب نرده ها روی شیشۀ ماشین افتاده بود و او به ماشین نگاه می‌کرد وقتی می‌خواستند او را به زندان ببرند .  این عکس زمانی که چاپ شد همه فهمیدند عبدالله نوری زندانی می‌شود. اما در دوره‌های اخیر به این شکل نیست. به طور کلی اهمیت عکاسی خیلی پایین آمده است. به این دلیل که درک درستی از عکس نداریم.

- اینجا تناقض‌هایی به وجود می‌آید شما از یک طرف گفتید که ایرانیها با تصویر نمی توانند ارتباط برقرار کنند چون آدمهای اهل کلام هستند. از آن طرف گفتید که عکس در مطبوعات ایران می‌تواند فضای سیاسی را باز کند در حالی که الآن می‌گویید اهمیت عکاسی کم شده است. چه طور می‌شود اینها را در کنار هم قرار داد؟

ببینید به نظر من سیر اهمیت عکاسی الآن قطع شده است. برای مثال می‌گویم قبل از انقلاب اسلامی، تصویر در مطبوعات بار کمتری داشته است وقتی به دورۀ روزنامه همشهری می‌رسیم تصویر رنگی می‌شود یعنی برایشان مهم بوده است که تصاویر رنگی بشود. جنس عکس برایشان مهم نبوده ولی رنگی بودن برایشان مهم بوده است. در دورۀ آقای خاتمی مطبوعات به عکس هویت دیگری دادند. عکاس مثل یک روزنامه نگار بود. عکاسان اعتبار داشتند. وقتی عکس چاپ می‌شد مردم می‌فهمیدند و ما عکاس‌ها از جنس مردم حرف زده بودیم.

- پس نمی توانیم بگوییم از اهمیت عکاسی کم شده است، مردم که همان مردم هستند.

ببینید می‌گویم اهمیت عکاسی کم شده است به این دلیل است که شما چیزی نمی بینید. عکاسان الآن می‌روند تکنیکال عکس می‌گیرند. مردم در آن زمان متوجه معنی عکس می‌شدند. مخاطب ما صدهزارنفر از این هفتاد میلیون جمعیت بود. این صدهزار نفر می‌فهمیدند ما چه می‌گوییم. ولی وقتی دربارۀ ارتباط برقرار کردن مردم با تصویر حرف می‌زنم منظورم هفتاد میلیون است.

- شاید باید کلمۀ دیگری به جای 'اهمیت' برای این اتفاق پیدا کنیم؟

نه؛ اهمیت عکس کم شده است برای این‌که دیگر چاپ نمی شود. عکس خوب باید با تیراژ خوب،  صفحه بندی خوب و... چاپ شود. عکس خوبی که گرفته شود ولی چاپ نشود فایده ندارد. الآن این نوع عکس‌ها دیده نمی شود.

.................................................................

* پاپاراتزو (که جمع آن پاپاراتزی است) واژه ای ایتالیایی و نام یکی از شخصیت‌های فیلم زندگی شیرین (1959) ساخت فدریکو فلینی است. رابرت هندریکسون می‌نویسد، فلینی این واژه را از یکی از لهجه‌های زبان ایتالیایی گرفته است که در آن به پشۀ پر سر و صدا گفته می‌شود. الهام بخش فلینی برای گزینش این شخصیت، عکاس دوره گرد ایتالیایی تازیو سکیارولی (1925-1998) بود. این واژه یعدها وارد زبان‌های دیگر هم شد.
نشانه و تفاوت میان عکاسان پاپاراتزو که از افراد مشهور عکس می‌گیرند و فتوژورنالیست‌ها که با خبر سر و کار دارند در این است که ابزار کار هر دو گروه یکی است. حتی گاهی عکس‌های هر دو در یک نشریه چاپ می‌شود. کار آنان در ظاهر شبیه به هم است،  اما هدفشان کاملاً متفاوت است. فتوژورنالیستها می‌خواهند به مردم آگاهی بدهند. پاپاراتزو عکس می‌گیرد که دیگران را سرگرم کند یا به کنجکاوی دیگران در مورد مسائل خصوصی افراد مشهور مثل بازیگران سینما،  پاسخ گوید.
(کوبر، کنت. فتوژورنالیسم. ترجمۀ اسماعیل عباسی. جلد اول. تهران:دفتر مطالعات و توسعۀ رسانه ها ،  چاپ اول، 1387 ،  صص292- 293 .)